شروط کمال بندگان خداجو
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».
ابتدائاً در خدمت این آیهای که قرار گرفتهایم، ترجمه و چند نکته را تقدیم کنم و انشاءالله مدد بشویم که نقش ماه رمضان را در استحکام رابطهٔ روحانیت و مردم، از دو جهت بیابیم.
خداوند در این آیه که در وسط آیات روزه در سورهٔ مبارکهٔ بقره -چند آیه در رابطه با روزه هست، وسط این آیات- آیهٔ ۱۸۶ از سورهٔ مبارکهٔ بقره هست، خداوند به پیامبر رحمت، به محمد مصطفی(ص) میفرماید: رسول ما؛ پیامبرِ اُمّت! اگر مردمِ روزهدار از تو جویای من شدند «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی» بندگان من، از تو جویای من شدند، «فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» بهیقین من نزدیکم، اجابت میکنم هر خواهنده و دعاکننده را، وقتی منحصراً من را بخواند «إِذَا دَعَانِ». اما دو شرط برای رشد و کمال این بندگانِ جویای من هست:
شرط اول: «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی»؛ آنها هم آنچه که من از آنها خواستم، اجابت کنند.
شرط دوم: «وَلْیُؤْمِنُوا بِی»؛ از ایمانشان به من منحصراَ پاسداری کنند.
اگر این دو شرط را ملاحظه کنند، اضافه از اینکه دعاکردن من به نتیجه خواهد رسید، اینها هم نردبان رشد را خواهند پیمود «لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».
خداجویی؛ از آثار روزه
از خاصیتهایی که برای روزه هست و بزرگانمان شمردهاند، شاید ابتداییترینش سلامت جسمی است که انسان روزهدار (انسان مکلّف به روزه) اگر روزه را ملاحظه کند، از حیث جسم به تندرستی میرسد. رسول مکرّم اسلام فرموده است: «صُومُوا تَصِحُّوا».
مرحلهٔ بالاتر از سلامت جسم، سلامت روح و روان انسان است. انسانی که با نیت قُربهً اِلَی الله، بهخاطر خدا از بسیاری از مُشتهیّات نفسانی خودش خودداری میکند و مواظب چشم و گوش و زبان، حتی خطورات ذهنی خودش هست، این انسان به سلامت روحی ارتقاء پیدا میکند.
در همین آیات که از آیهٔ ۱۸۳ سورهٔ بقره شروع میشود، خداوند ضمن اینکه وجوب روزه را میفرماید و میفرماید: بر شما نوشته شده و حتمی شده است، بر پیشینیان شما، بر تمام ادیان روزه واجب بود. بعد، میفرماید: مراعات روزه، شما را به تقوا مجهّز میکند «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». پس خاصیت سوم روزه، تقواست که انسان مفتخر به تقوا میشود. خداوند با اُمیدآفرینی در روزهدار، میفرماید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».
چند خاصیت دیگر هم در احادیث داریم، اما نمیخواهم فهرست خاصیتهای روزه را عرض کنم. آنچه که در این آیه در خدمتش قرار داریم، این هست که روزه انسان را خداجوی میکند. هر چقدر انسان، روزه را خالصتر لِوَجه الله مراعات کند، از خوردن و آشامیدن و لذائذی که در روزه محدود شده است و کنترل چشم و گوش و زبان و اندامها، هرچه خالصتر انجام شود، انسان خداجویتر میشود. لذا یکی از محکهایی که هر کدام ما باید به روزهمان بزنیم، ببینیم روزهمان در این چند روز چه نقشی در ما داشته است، همین محکی است که در درون خودمان ببینیم چقدر جویای خدا هستیم و چقدر خداجویی داریم. و بعد از این آیه هم بقیهٔ احکام روزه را میفرماید. در وسط این آیات، میفرماید: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» من نزدیک هستم؛ به بندگانم نزدیک هستم. اینکه گهگاه در احادیث تعجب دارد و ما را به این تعجب هدایت میفرمایند که ذات اقدس حق به ما نزدیک است و ما به او دور هستیم؛ این دوری ما از ذات اقدس او، به وسیلهٔ اعمال ماست، به وسیلهٔ آلودگیهای ماست. اینکه شاعر، زیبا بیان فرموده است: «یار نزدیکتر از من به من است/ این عَجبتر که من از وی دورم». واقعاً خیلی شگفتی دارد که ذات اقدس حق به ما نزدیک، ما از او دور.
نقش روحانیت؛ انتقال شفاف فرهنگ عترت
فرصت من چون کوتاه است، از همین زمینه در ارتباط با نقش ماه رمضان در استحکام رابطهٔ روحانیّت و مردم استفاده کنم. مردم وقتی که در این ماه میخواهند خدا را بجویند، باید به عترت مراجعه کنند و علمای اسلام، روحانیت معظم، فرهنگ عترت را شفاف میکنند و به اُمّت روزگار تحویل میدهند. بسیار طبیعی است که خداجویان که میخواهند به وسیلهٔ عترت به خدا برسند (چون خداوند در این آیه نفرموده است که بندگانم به سراغ من میآیند، بلکه به رسول مکرّم میفرماید: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی» از تو جویا میشوند). بندگان باید به سراغ عترت بروند و از عترت رسول باید جویا بشوند که چگونه میشود خدایی شد. برای اینکه شفاف بتوانند خدایی بشوند، باید به سراغ علمای اسلام و روحانیت معظم بروند و شفاف، بیان وحی را از علمای اسلام بگیرند. رمضان رابطهٔ بندگان را با روحانیت، با علمای عظام، با اسلامشناسان برجسته استحکام میبخشد. اما یک جهت دیگر هم باید بر این جهتِ اولیه افزود و آن اینکه در جمهوری اسلامی -که از انقلاب اسلامی متولد شده است- روحانیت اسلام، علمای اسلام، مراجع تقلید، مرجع تقلید سبب این شده است که ما خداجوی شدیم؛ شهدای ما، جانبازان ما، تمامی ایثارگران ما خداجو شدند. این فداکاران الان تعدادی از عزیز برادران ما، از سال ۱۳۴۱، ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ که سه سال در ماه رمضان، نقش ماه رمضان را به خاطر دارند، میدانند که علمای اسلام چه سرمایهای به مؤتلفهٔ اسلامی دادند تا مؤتلفهٔ اسلامی توانست، سه ماه رمضان را به بهترین صورتی در انجام وظیفه نسبت به عترت و نسبت به مرجعبت عمل کند. واقعاً اینکه در ماه رمضان ۱۳۴۲، بیستو پنج روحانی از اول ماه تا آخر ماه در مجلس مؤتلفه دستگیر شدند و حدود پنجاه روحانی در صف بودند که اگر تعداد زیادتری را بگیرند، اینها بیایند از منبر بالا بروند و نهراسند. واقعاً نقش مرجع تقلید، نقش مدرسین والامقام، نقش روحانیّت مبارز، یک نقش بسیار مؤثر و سازنده است. اینکه وقتی جامعهٔ مدرسین راجعبه مرجع تقلید، یا مراجع تقلید اظهار نظر میکنند، یا روحانیت معظم راجعبه مرجع تقلید اظهار نظر میکنند، مردم از خدمات اینها شاکرند و حقی که اینها به گردنشان دارند، مردم گوش به زنگ تعیین هستند. وقتی اینها در رابطه با رهبری پس از امام، اشارهای میکنند، مردم اشارهٔ اینها را میگیرند و با تمام وجود به دنبال میروند، زیرا نقش علمای اسلام و روحانیّت را در نهضت اسلامی، در حرکت اسلامی، در انقلاب اسلامی -که نتیجه، جمهوری اسلامی است- کاملاً مردم مشهود میدانند. پس رمضان بهطور کلی ارتباط روحانیّت و مردم را استحکام میبخشد و [این موضوع را] کسانی که رمضانهای سخت را دیدهاند، میدانند.
در روزهای ماه رمضان ۱۳۴۳
من اینجا ذکری از مرحوم شیخ حاج غلامحسین جعفری(ره) داشته باشم که ایشان در مسجد جامع تهران، در گرمخانه، در سال ۱۳۴۳ که مشکلات برای مساجد فراوان شده بود و در روز هفدهم رمضان، حسنعلی منصور با اعدامِ انقلابی به درک واصل شد و برای مساجد مشکلات فراوانی بود. این پیرمرد روحانی، این روحانیِ زندهدل و این مجاهد، در سنّ بالا در سلولهای زندان، در مسجدش وقتی متوجه میشد که مؤتلفه از حیث آوردن روحانی به داخل مسجد دچار مشکل هست، خودش بعد از نماز مینشست و میفرمود: «من یک چند کَلِمه دعا کنم». و صحبتکردن را شروع میکرد. چون بهخصوص آن روزی که آقای حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ حسن طاهری اصفهانی، ایشان روزی که آمد، نمیتوانستیم ایشان را معمم وارد مسجد کنیم. برادرانی عمامه و عبا و قَبای ایشان را همراه داشتند و ایشان خودش بدون لباس آمد، در داخل مسجد لباس پوشاندند. وقتی لباس را پوشید، مرحوم حاج شیخ غلامحسین گفت: «کسی پیدا شد که ما را دعا کند، آقا! شما ما را چند کَلِمه دعا کنید!» اما یکی از این روزها همین مرحوم حاج شیخ غلامحسین جعفری که سال گذشته به رحمت خدا رفت، ایشان در یکی از روزها که بعد از دستگیری همین آقای طاهری اصفهانی انجام شد، بعد از این، ایشان پای منبر بعد از نماز گفت: «حالا که کسی نیست، من چند کَلِمه دعا میکنم. خدایا! به حق خمسهٔ طَیِبه، خدایا! به حق خمسهٔ طَیِبه، خدایا! به حق خمسهٔ طَیِبه، این شاه ایران را نابود کن!» این حرفی که الان من دارم اینجا میزنم و همهٔ شما از اینکه از یک روحانی اینگونه صحبت میشود، شاد میشوید، آن روز بسیار خطرناک بود. حتی عدهای فکر میکردند اگر این حرفها زده بشود، مسجد را روی سرش خراب میکنند.
روحانیت در اعتلاء پرچم مرجعیت، در اعتلاء ولایت فقیه، فداکاریهای فراوانی کرد. من در اینجا این نوع تقدیر را از یک برادری آذریزبان که همان ایام در مسجد جامع تهران دستگیر شده بود، نقل میکنم و عرایضم را جمعبندی کنم و فرصت من دارد تمام میشود و نباید که شما را خسته کنم. برادری در مسجد جامع تهران که اصلاً در سهراهی سرسبیل پیشهوری بود. چون قیافهٔ او و هیکل رشید او شبیه به هیکل رشید شهید عراقی بود، او را دستگیر کردند و بُردند. پس از اینکه مراحل بازجویی گذشت، متوجه شدند عوضی گرفتند و آقای عراقی نیست؛ او را پیش مولوی بردند؛ مولوی ملعون چندتا سؤال از او کرد. یکی اینکه تو که سهراه سرسبیل هستی، برای چه مسجد میروی؟ تو که اهل این حرفها نباید باشی! گفت: ماه رمضان است و علما، ماه رمضان سفارش کردهاند که به مسجد برویم؛ علما سفارش کردهاند به مسجد برویم. گفت: خُب، مسجدِ تو سهراه سرسبیل است و تو مسجد جامع تهران برای چه میروی؟ گفت: در احادیث هست که در مسجد جامع، در محل جماعت و جمعه در ماه رمضان، ثواب بیشتر است و من به آنجا میروم. گفت: خُب، آنجا میروی، این صلواتها چیست که میفرستی؟ گفت: ما صلوات بر پیغمبر میفرستیم! صلوات بر پیغمبر هرچه بلندتر، بهتر! گفت: آخر وقتی که به نام خمینی میرسید، برای چه سهتا صلوات میفرستید؟ عین تعبیری که با لهجهٔ آذری داشت، من با عین لهجهاش میگویم. (از آذریهای مجلسمان عذرخواهی میکنم). او وقتی که پرسید: چرا برای پیغمبر یک صلوات میفرستید و وقتی به نام او می رسید سهتا صلوات میفرستید؟ در جواب گفت: «آخه ما به خمینی، محمد را شناختیم». میگوید: ما بهوسیلهٔ این مرجع تقلید، پیغمبرمان را شناختیم. لذا باز هم صلوات به پیغمبر میفرستیم، اما چون او ما را معرفی کرده است، او ما را شناسانده است و پیامبر را از او شناخیتم. من شاید همین جملهای که از برادر آذریمان که اسم و فامیلش را هم الان نمیدانم که اسم و فامیلش را بگویم. ممکن است حاجآقای شهاب، یا حاجآقای بادامچیان، یا حاجآقای شفیق، یا بعضی از برادران دیگر، حاجآقا سعید امانی که تشریف دارند، شاید اینها بدانند یادشان باشد، من فرسوده شدهام و یادم نیست که اسم این برادر چه بود. اما در شرایط آن روزی… .
… مردم کوچه و بازارِ ما، بهوسیلهٔ روحانیّت، بهوسیلهٔ مرجعیّت، به حقیقت ماه رمضان هدایت شدند که آن حقیقت ماه رمضان، انسانها را خداییکردن است؛ حقیقت ماه رمضان، انسانها را خدایی میکند.
یاد گرسنگان؛ از آثار روزه
من در پایان عرایضم دو، سه نکته را میخواهم عرض کنم.
باز هم یک واقعیت را که از آثار روزه است نباید فراموش کنیم، گرچه همهٔ آثار روزه را نمیشد که در یک برنامه تقدیم کنم. یکی از آثار دیگر روزه این است که انسان گرسنه بشود، گرسنگان در ذهن او شفاف بشوند. و اینکه گرسنگی، انسان را به یاد گرسنگان میاندازد، یکی از آثار روزه است. اما تنها به یاد آنها افتادن کافی نیست! باید بدانیم که این دعایی که هر روز به ماسفارش شده است که توجه کنیم «اللّٰهُمَّ أَدْخِلْ عَلَىٰ أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ…». یکیک فرازها را دقت بکنیم، یک فراز روشنی در رابطه با هدف آگاهی از گرسنگان «اللّٰهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جائِعٍ»، بارخدایا! تمام گرسنگان را سیر کن! کسی که این دعا را میکند، اگر خودش در سیرکردن گرسنگان حرکت نکند، آیا این دعا لقلقهٔ زبان نیست؟! آیا این دعا به سر خود او نمیخورد؟! که در روز ماه رمضان، سی روز، سفارش شده است بگوید: «اللّٰهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جائِعٍ». اما او به فکر گرسنگان نباشد، او از امکانات خودش برای رفع گرسنگی استفاده نکند. «اللّٰهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ» خدایا! قرض همهٔ مقروضین را اَدا کن! نمیگوید قرض من را، نمیگوید قرض خانوادهٔ ما را، نمیگوید قرض خاندان ما را، نمیگوید قرض جمع ما را؛ «اللّٰهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ». اگر کسی امکانات دارد، میداند عدهای بدهیهای فرسایشدهنده دارند، گردنشان زیر بدهی دارد میشکند و او به فکر قضای دِین آنها نباشد، میتواند این دعا را با تمام وجود بخواند؟!
ماه رمضان، آثار فراوانی دارد که بسیاری از بزرگانمان همت فرمودهاند که بتوانند فهرست کنند. من تصورم این است که از یک دورهٔ تسبیح آثار روزهٔ مخلصانه برای ذات اقدس حق، میگذرد. از پروردگار استدعا داریم که ما را در این ماه، لایق میهمانی ذات اقدسش بفرماید.
یادگاری از یوسف صدیق(ع)
قسمت آخری که قبل از رفع زحمتم میخواهم عرض کنم، یک یادگاری از حضرت یوسف(ع) است. حضرت یوسف صدیق(ع)، مراحل سختی را در فراق پدر و خانواده طی کرد. شرایط مسیر -که دست و پایش را به زیر مرکب بسته بودند، چهرهاش را پوشانده بودند به صورتی که او را کسی نبیند- از فلسطین تا مصر را یک سفر بسیار سختی [را پشت سر گذاشت]. در مصر، در بازار بَردهفروشان و به دنبال آن، بَرده شده به خانهٔ عزیز مصر. در شرایط بَردگی و در شرایط سخت زندانِ سیزدهساله، شرایط بسیار سخت. شرایط آزادی و قحطی که هفت سال قحطی مصر و شمال اِفریقا و فلسطین را رنج میداد که او خدمتگزار بندگان خدا در شرایط قحطی بود. اما شرایط قحطی در سال پانزدهم، تبدیل به شرایط نعمت شد؛ او عزیز مصر است. اما وقتی که برایش غذا میآوردند، بسیار کم غذا میخورد. از او پرسیدند: یوسف! نه شرایط بَردگی است، نه شرایط زندان است، نه شرایط قحطی است. چرا تو گرسنه از سفره برمیخیزی؟! این تعبیر، یادگاری از یوسف صدیق(ع) در تاریخ مانده است که ایشان فرمودند: «إنّی أخافُ أن أشبَعَ فَأَنسَى الجِیاعَ» من میترسم سیر شوم و گرسنگان را فراموش کنم. واقعاً اینکه در اوایل نهضت سنّت شد -خیلی از برادرانی که آن روزها در این سنّت شرکت داشتند، اینجا حضور دارند- سنّت شد که ما دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیریم. این یک سفارشی خصوصی از جانب امام بود و امام فرمودند: با نماز، با روزه، با کمکردن اتّکاءتان به مادّیات، خودتان را مجهّز کنید! چون ما برای فراهمکردن مقدمات ظهور حضرت ولیعصر(عج) موظّفیم.