asgaroladi preloading image

نامه دوم عسگراولادی

دبیرکل جمعیت مؤتلفه اسلامی

نامه دوم عسگراولادی

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای دکتر محمدرضا خاتمی
دبیرکل محترم حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی

سلام علیکم
پاسخ جنابعالی به نامه مورخ ۳ مرداد ۱۳۸۱ اینجانب را ابتدا از طریق خبرگزاری دانشجویان دریافت کردم و در ۱۱ مرداد ۱۳۸۱ نیز متن ارسالی را مشاهده نمودم. از ادب و نزاکت سیاسی و نیز مواضعی که در طرح برخی مطالب ابراز کرده‌اید تشکر دارم.

جناب آقای دکتر محمدرضا خاتمی
۱. در نامه برخی سوءظن‌ها و تردیدها را مطرح کرده‌اید که دقیقا ارسال آن نامه و این پاسخ برای رفع همان سوءتفاهم‌ها و حرکت در جهت وفاق ملی و رعایت موازین و اصول اسلامی و ادب در رقابت‌های احزاب است. آن گمان‌ها صحت ندارند.
متن نامه بنده نیز از دید هر ناظر بی‌طرف، حکایت از دلسوزی و خیرخواهی برای جنابعالی و دوستان‌تان و حزب مشارکت بوده است و برای اینکه آن جریان سیاسی که خود به عملکردش انتقاد اساسی دارید به اصلاح خود بپردازد.
درباره انتشار نامه قصد این بود که آن نامه قبل از انتشار بیانیه کنگره سوم شما به دست‌تان برسد که متاسفانه در پنج‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۱ با مراجعه به دفتر مرکزی مشارکت که تعطیل بود امکان رساندن نامه به جنابعالی ممکن نشد و صبح شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۱ به شما داده شد که بیانیه را در سطح مردم مطرح کرده بودید. لذا عصر شنبه جهت اطلاع افکار عمومی و مردم منتشر گردید.

۲. در نامه آورده‌اید: نخستین اشتراک سازنده بین ما و شما، التزام به قانون اساسی است.
این اشتراک ارجمندی است که می‌تواند ان‌شاءالله محور تفاهم و تعامل باشد، ولی آیا تصور می‌کنید روح سکولاریستی حاکم بر اندیشه عده‌ای از اعضای مشارکت، از جمله نفر اول منتخب کنگره سوم می‌تواند با منطق حکومت دینی که در قانون اساسی تعریف شده همخوانی داشته باشد؟ (رجوع کنید به کتاب «از شاهد قدسی شاهد بازاری») و آیا مواضع بیانیه ۴۵ صفحه‌ای شما در موارد متعدد با التزام به قانون اساسی مغایرت ندارد؟
اینکه به مشکلات کشور اشاره کرده‌اید: «همه اعتقاد داریم کشور دچار مشکلات عدیده‌ای هست.» بسیاری هم معتقدند در دوران مسئولیت‌های حکومتی دوستان‌تان بر مشکلات افزوده شده است. در بیانیه کنگره چرا کشور دچار بحران‌های شدید توصیف شده و فضا را کاملا تیره ترسیم کرده‌اید؟ هرچند در پاسخ خود، موضعی واقعی‌تر و مغایر با بیانیه گرفته‌اید که «ما بر این باور نیستم که وضع کشور چنین تیره باشد.» من خوشحالم که شما موضع بیانیه را تصحیح کرده‌اید و به‌جای بحران، از مشکلات یاد کرده‌اید و اطمینان دارم که مردم آگاه و قهرمان ما با رهبری ولی‌فقیه عادل و یاران واقعی انقلاب اسلامی و خط امام خمینی(ره)، این مشکلات را با تدبیر و حوصله و با انتخاب‌های در آینده علاج خواهند کرد و ما و شما باید در جهت رفع مشکلات بکوشیم و از ایجاد روحیه یأس و ناامیدی و دلسردی بپرهیزیم.

۳. درباره بیان مشکلات استناد به جمله‌ای از امام کرده‌اید که در آبان ۱۳۴۳ در رد کاپیتولاسیون تحمیلی آمریکا و سلطه‌طلبی رئیس‌جمهور آمریکا در بیزاری از فجایع و خیانت‌ها و جنایت‌های دولت طاغوت فرمود «والله مرتکب کبیره است اگر کسی فریاد نزند.»
آیا شما در مقابل سلطه‌طلبی بوش و در برابر روش تهدیدآمیز آمریکا این فریاد را زده‌اید؟ آیا وظیفه داریم که همه با هم این فریاد را بزنیم؟ حزب شما در برابر دعوت به راهپیمایی مردم در بـرابـر زورگویی‌های آمریکا در ۲۸ تیر سکوت داشت. چرا؟ آیا فکر می‌کنید اکنون که دولت و اکثریت مجلس و بخش عمده دولت در اختیار شما و دوستان شماست باید در برابر حاکمیت فریاد بزنید؟ مگر این دولت حاکم، نظام طاغوتی است؟

۴. در نامه تصریح کرده‌اید «اصلاحات را باید به پیش برد.»
آیا پس از گذشت پنج سال می‌توانید تعریفی از اصلاحاتی که در نظر دارید ارائه بدهید؟
آیا شما با «تعریف مفهومی» که مقام معظم رهبری درباره اصلاحات
کرده‌اند که رفع فقر و فساد و تبعیض است هم‌گرایی دارید؟ در این‌صورت مخالفان اصلاحات از دید شما کدام‌اند؟ و اصلاحات و اصلاح‌طلبانی که مورد حمایت دشمن‌ترین دشمنان اسلام و ایران یعنی بوش و همدستانش می‌باشد چه کسانی و چه گروه‌هایی هستند؟ و شما مقصودتان کدام اصلاحات است؟ آیا می‌توانید به ملت گزارش دهید که در این پنج سال برای همان اصلاحات چه کرده‌اید؟

۵. در نامه اشاره کرده‌اید: «همیشه مردم را محور قرار داده‌اید.» تاکید کرده‌اید: «خواسته‌های مردم را چه بپسندیم و چه نپسندیم باید محور برنامه‌ها قرار دهیم.» ما نیز همین اعتقاد را داریم، به همین دلیل که شما دولت و اکثریت مجلس را در دست دارید اما خواست اصلی مردم، آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی است و رأی مردم در انتخابات‌ها مقید به احکام الهی و مبانی اسلامی است و قانون اساسی که با رأی ۹۰ درصد مردم تأیید شده است، بیانگر خواست‌های کلی و حقوق ملت و دولت و سایر ارکان نظام است.
لذا مردم، مردم‌سالاری دینی را خواستارند و آنانی را قبول دارند که این خواست دینی مردم را باور دارند نه آنانکه تئوری سکولاریزاسیون را طرح کرده‌اند و در پی جدایی نهاد دولت از نهاد دین می‌باشند.

۶. در مورد محوریت قانون اساسی کسی شک ندارد. مشکل در برداشت متفاوت از قانون اساسی است که مشکلات ایجاد کرده است.
تناقض در مواضع برخی دوستان شما که در پی تغییر قانون اساسی هستند با شعار محوریت قانون اساسی، این همه معضل برای حزب شما و دوستان فراهم آورده است. مثلا درباره رفراندم و همه‌پرسی، راهکار آن در قانون اساسی معین و مشخص شده است که بنده و دوستان هم به آن التزام داریم و از آن هیچ‌گونه نگرانی نداریم. اما نگرانی این است که توضیح دهید بین این رفراندمی که شما مطرح کرده‌اید با رفراندمی که ضدانقلاب و مطبوعات پورزندی و رسانه‌های بیگانه تبلیغ و ترویج می‌کنند چه تفاوتی وجود دارد؟
اطلاع دارید هشت تن از اعضای کنگره آمریکا و همچنین در بیانیه بوش، نشان از یک جریان در داخل ایران داده‌اند که برای حکومت غیردینی تلاش می‌کنند و از آنها حمایت کرده‌اند.
آنها هم فریاد رفراندم می‌زنند، تفاوت رفراندمی که شما مطرح می‌کنید با آنچه ضدانقلاب و سلطنت‌طلب‌ها می‌خواهند چیست؟ آیا شما رفراندم بر محور قانون اساسی را می‌خواهید یا خارج از قانون اساسی را؟ آرزویمان این است پاسخ را شفاف و صریح بتوانید بیان کنید؟

۷. پرسیده اید چه راه‌هایی برای فهم مطالبات مردم و تن دادن به خواست آنها قائل هستید؟
پاسخ بسیار روشن است؛ مطالبات اصولی مردم و خواست‌های
اساسی آنها در قانون اساسی مصوب مردم به‌طور مستوفی و کامل آمده است. مطالبات جاری مردم نیز در مقوله های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دفاعی، ارزشی و … بر صاحب‌نظران و خود مردم کاملا آشکار است.
احزاب و دولت و مجلس و قوه قضائیه نیز بر همین اساس باید قوانین و مقررات و برنامه‌ها و روش‌های خود را تدوین و اجرا نمایند. البته انتخابات‌ها و رفراندم‌ها و تظاهرات ملی میلیونی نیز هر کدام در چهارچوب خود منعکس کننده خواست مردم هستند.
در انتخابات نیز اکثریت و اقلیت هست. به‌طور مثال در شش دوره مجلس چهار دوره جریان سیاسی شما اقلیت بوده‌اند و در دو دوره اکثریت یافته‌اند.
موازین اسلامی و مردم‌سالاری‌دینی و همه دموکراسی‌ها اقتضا دارند که اکثریت اداره امور را به دست می‌گیرد و اداره امور، مربوط به اکثریت و اقلیت و همه مردمی است که در انتخابات نیز شرکت نکرده‌اند و نمی‌شود مدعی شد که اگر جریانی و گروهی اکثریت آراء را داشت اقلیت و غیر خودش را باید حذف نماید و اقلیت را مخالف مردم‌سالاری و مخالف اصلاحات (به معنای واقعی) بداند و سایر اتهامات را نثار اقلیت کند!
رأی مردم هم برای اداره کشور یا مسئولیت خاص انتخاب شده‌ها است نه‌اینکه برای تغییر نظام کشور، مثلا از نظام جمهوری اسلامی به نظام لائیک یا سکولاریستی باشد!

۸. نوشته‌اید «دوستان بنده به نتیجه روشن در دو سه انتخابات گذشته تمکین نکرده‌اند.»
این یک توهم است. مؤتلفه اسلامی اولین تشکل سیاسی بود که پس از انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ به رئیس‌جمهور منتخب تبریک گفت و نتیجه انتخابات مجلس را هم پذیرا بود و هست و اگر ده‌ها بار مردم به نامزدهای دیگری هم رأی بدهند مؤتلفه اسلامی و بنده خود را پذیرای رأی اکثریت دانسته و خواهیم دانست.
حداقل در نامه‌ای که به شما نوشته‌ام و شما در پاسخ شمارش
کرده‌اید که حدود ۲۰ بار کلمه مردم و بارها لفظ «ملی» و «افکار عمومی» به کار رفته است، بنابراین اگر مقصود از تمکین به نتایج انتخابات پذیرش قانونی آن است، که این کاملا آشکار و تحقق یافته است و اگر مقصود شما از تمکین یعنی اینکه نقد دلسوزانه نشود و اقلیت از صحنه سیاسی کشور حذف شود، این با قانون اساسی و اصول به قول شما دموکراسی نمی‌خواند.

۹. پرسیده‌اید: «از نظر شما مردم چه کسانی هستند؟»
از نظر بنده همه آنهایی هستند که در سرزمینی به‌نام ایران زندگی می‌کنند یا در کشورهای دیگر با تعهد به میهن و وطن خودشان به‌سر می‌برند و دارای حقوق شهروندی هستند.
مردم از نظر بنده همه آنهایی هستند که به معرفی شده‌های ما یا به افراد دیگر از جمله دوستان شما رأی داده‌اند و هم آن‌ها که در رأی شرکت نکردند. همه این‌ها از نظر قانون اساسی حقوق یکسان دارند.
این مردم همان‌ها هستند که در انقلاب اسلامی شرکت کردند و به رهبری امام آن را به پیروزی رساندند و اکنون هم پاسدار و حافظ نظام جمهوری اسلامی و همهه ارزش‌های امام خمینی(ره) از جمله اصل مهم ولایت فقیه عادل هستند.
مردم همان‌ها هستند که نسل اول آن‌ها انقلاب را به پیروزی رساند و آمریکا و عوامل‌اش را از ایران بیرون کرد و نسل دوم این مردم جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها را اداره کرد و اجازه نداد بیگانه یک وجب از خاک ایران را در اشغال نگه دارد. نسل سوم این مردم جوانانی هستند که همراه و هم‌پای با نسل دوم و نسل اول در مقابل تهدیدات آمریکا و همه توطئه‌ها ایستاده‌اند و با حضور آگاهانه و میلیونی در همه صحنه‌ها در ۱۸ تیر و ۲۳ تیر و ۲۸ تیر و در ۲۲ بهمن و در نماز جمعه پر شکوه میدان امام اصفهان، و در استقبال از رهبر اندیشمند و شجاع و آزاده خود در هر استان که می‌رود همه ترفندهای استکباری و منحرفین و منافقین را به باد داده و می‌دهند.
بنده به خود و شما نصیحت می‌کنم که به مردم توهین نکنیم. راهپیمایی عظیم و میلیونی و دشمن‌شکن مردم را «گام زدن در خیابان» ننامیم.
نباید به مردم اهانت کرد و اعلام کرد «تصمیم خود را تحت تاثیر تبلیغات اعم از مطبوعات یا صداوسیما می‌گیرند.»
مردم همه سخنان را می‌شنوند ولی تصمیم را خودشان می‌گیرند و اگر این‌طور نبود در انتخابات ریاست جمهوری به برادر شما و در انتخابات مجلس ششم به شما رأی نمی‌دادند.
همچنین شما به نهادها از جمله نهاد مقدس نمازجمعه و ائمه محترم جمعه سراسر کشور اهانت روا ندارید. آنها وظایف خود را طبق قانون و تکالیف شرعی و مردمی خویش انجام می‌دهند و در خدمت مردم‌اند.
مردم هم به شعارهای شما رأی داده‌اند و اگر بدانند که کسانی شعارهایی را می‌دهند که بوش در بیانیه خود آورده است هرگز به چنین کسانی رأی نخواهند داد.

۱۰. می‌پرسید بروید و ببینید مردم چه کسی را ترجیح می‌دهند؟
بسیار روشن است؛ در دوره‌های قبل غیر از شما را ترجیح دادند و این دوره شما را و در دوره‌های بعدی تا چه پیش آید و تقدیر خداوند بر چه تدبیری قرار گیرد.
گزینش و ترجیح مردم هم چک سفید امضا نیست و تعهد مادام‌العمری را به همراه ندارد.
متاسفانه در بیانیه کنگره سوم به مردم اعلام کرده‌اید که سه گزینه بیشتر ندارند: یا اضمحلال را بپذیرند یا استبداد را یا اصلاح‌طلبان را!
آیا این طرز سخن گفتن با مردم صحیح است؟ اگر مردم در انتخابات بعدی شما را انتخاب نکردند استبداد یا اضمحلال را پذیرفته‌اند؟ این معنای مردم‌سالاری است؟ یا معنای دیکتاتوری حزبی!!؟

۱۱. نوشته‌اید: تهدید اصلی برای کشور را از سوی کسانی که با رفتار خود چهره‌ای خشن و غیرقانونی از دین و نظام ارائه می‌دهند می‌دانید و سیاهه بلندی را وعده دادید برای من می‌فرستید و آیا برای حفظ نظام مجاز به هرکاری هستیم؟
نه‌تنها اینجانب مایلم این سیاهه بلند را ببینم بلکه تمامی دلسوزان نظام و انقلاب اسلامی مایل‌اند شما سیاهه را ارائه کنید، اما شما پاسخ دهید چرا دیگران را این‌همه متهم می‌کنید؟
اگر جایی خلاف اتفاق بیفتد مثلا در دولت و اکثریت مجلس و استانداری‌ها و … که در اختیار شماست، اگر خلافی اتفاق افتاد آیا باید جلوی خلاف‌ها را گرفت و یا دیگران را متهم کرد و فرافکنی کرد؟
اگر سیاهه بلندی هست، باید آن‌ها که در مسئولیت‌ها هستند پاسخگو باشند و البته ما هم اگر تخلفاتی را یافتیم خود را متعهد به تذکر و پیگیری در حد خودمان دانسته و می‌دانیم.
سؤال دیگرم این است آیا شما آشوبگری‌های آمریکا را تهدید نمی‌دانید؟ آیا آن مثلثی که بوش در بیانیه خود گفت (برخی از نمایندگان مجلس، مطبوعات زنجیره‌ای و آشوب‌طلبان ۱۸ تیر) را تهدید نمی‌دانید؟ آیا آن‌ها را بخش داخلی مورد حمایت صریح آمریکا نمی‌یابید؟
شما از مردم بپرسید که اصلاح‌طلبی آمریکایی و اصلاحات آمریکایی را قبول دارند یا نه؟ آنگاه بر اساس خواست مردم اقدام نمایید.

۱۲. درباره نامه آیت‌الله طاهری؛ قضایا آشکار است و نیاز به تکرار نیست. مسلما سوءاستفاده رسانه‌های بیگانه و عوامل مسئله‌دار داخلی رسانه‌های که می‌خواستند نامه را به فتنه‌ای تبدیل کنند بر شما پوشیده نیست و اطمینان دارم اگر امام خمینی(ره) بودند همان موضع مقام معظم رهبری را داشتند ولاغیر.
البته متهم کردن بنده و دوستانم را در نامه‌تان به احترام به شخصیت‌های از دنیارفته و اهانت بر شخصیت زنده، دور از انصاف دانسته و ما معتقدیم همه باید کوشش کنیم تا شخصی مانند ایشان در چنین سنی همانند همان دو آیت حق و دو روح‌الله عاقبت‌بخیر شود، نه‌این‌که شخصیتی که بیمار و خسته و رنجور است و از گزارش‌های انحصاری ویژه در زیر فشار خاص چنان عصبانی موضع بگیرد که بوش و شارون آفرین به او بگویند.

۱۳. نوشته‌اید که من از خروج شما از حاکمیت نگرانم.
آری چنین است ای برادر عزیز! پس باید بپذیرید که ما خواهان حذف شما از حاکمیت نیستیم و در پی تعامل با شما به‌عنوان یک حزب رسمی کشور در مصالح ملی و مشترکات می‌باشیم. ما همیشه گفته‌ایم برای حل مشکلات کشور باید دست به دست هم بدهیم و از ظرفیت‌ها و پتانسیل یکدیگر استفاده کنیم. شما از مردم رأی گرفته‌اید و باید پاسخگوی مردم باشید نه این‌که به‌جای پاسخگویی از حاکمیت کنار بروید.

۱۴. درباره اصل ولایت فقیه، نهاد رهبری را در ذیل قانون اساسی و با اختیارات و وظایف مشخص پذیرفته‌اید و نه فراتر از آن، ولی شما در تبیین این دیدگاه اصل چهارم و پنجم و پنجاه‌وهفتم قانون اساسی را نادیده می‌گیرید درحالی‌که این اصول هم از قانون اساسی است و مفهوم آن فراتر از قانون یا قانون اساسی نیست و عین قانون است. خوب است مفهوم مصلحت را در پنج قانون اساسی آمریکا، ژاپن، فرانسه، آلمان و انگلستان مطالعه کنید تا دریابید که همین مفهوم در همه‌جا لحاظ شده است.

۱۵. درباره محور وحدت پرسیده‌اید
از دیدگاه بنده محور وحدت در ایران، اسلام ناب محمدی(ص)، خط امام، قانون اساسی، اصل ولایت فقیه عادل و مردم هستند.
مردم ایران هم اعم از حزب حاکم می‌باشند زیرا حزب حاکم بخشی از مردم است و مردم همان اکثریت و اقلیت و رأی‌نداده‌ها و خلاصه همه قشرهای موجود در مردم می‌باشند.

۱۶. نوشته‌اید: «امروز در جریان انقلاب حداقل دو تفکر متمایز وجود دارد که مردم آنها را شناخته‌اند.»
بحمدالله در نظام آزاد جمهوری اسلامی تفکرات و بینش‌ها و دیدگاه‌های فراوانی حضور دارند لکن آنچه قابل دقت است براساس حق محوری و عدالت، باید دید کدام تفکرات یا کدام تفکر بر محور حق هستند و کدام از حق فاصله دارند.
حتما نامه شهید آیت‌الله دکتر بهشتی را در اسفند ۱۳۵۹ به امام راحل(ره) مطالعه کرده‌اید. ایشان هم تاکید کرده‌اند که دو تفکر و دو بینش در سطح جامعه بیشتر مطرح هستند.
بنده کوشیده و می‌کوشم ان‌شاءالله در مسیر همان تفکر و بینش شهید بهشتی و شهید مطهری و امام خمینی و امام خامنه‌ای باشم، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
آیا حضرتعالی و دوستان‌تان می‌خواهید در همان تفکر و بینش بهشتی و مطهری و جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم باشید ‌که امام به فرزندان انقلابی‌اش فرمود «تندروی عاقبت خوبی ندارد. اگر آقایان جذب حضرات آقایان جامعه محترم مدرسین نشوند در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروج اسلام آمریکایی هستند.» و بدانید که مردم هم آن تفکر را قبول دارند و تجربه تاریخی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ثابت کرده است که هر تفکری که از تفکر امام خمینی و بینش شهید بهشتی و بهشتی‌ها فاصله گرفته، به‌اندازه فاصله‌اش، با مردم فاصله پیدا کرده است.

جناب آقای دکتر محمدرضا خاتمی
اگر نکات ریز دیگر پاسخ شما را به‌خاطر طولانی نشدن نامه برای فرصتی دیگر گذاشته‌ام معذورم دارید، گرچه جواب آن‌ها در همین نامه به‌طورکلی داده شده است. اما فکر می‌کنم حداقل به ۸ مقوله از موضوعاتی که در آن نامه مطرح کرده بودم پاسخی داده نشده است:
۱. انگیزه طرح بحث فروپاشی اجتماعی، بن‌بست اصلاحات، به مسخره گرفتن اطلاعیه دبیرخانه شورای‌عالی امینت ملی، و دعوت از رئیس‌جمهور محترم به خروج از حاکمیت.
۲. علت بازی با مفاهیمی چون حاکمیت دوگانه، «انتصابی» و «انتخابی» و تضعیف فلسفه سیاسی امام که در بیانیه بوش هم به آن‌ها اشاره شده است.
۳. سکوت حزب شما در مورد راهپیمایی مردم در ۱۸ تیر و عدم پاسخ به اهانت‌های رئیس‌جمهور آمریکا (یادآور می‌شوم که حجت‌الاسلام‌والمسلمین جناب آقای خاتمی – ریاست جمهوری – در این باب پاسخ شایسته‌ای دادند که مورد تقدیر است.)
۴. فاصله مواضع شما با مواضع رئیس‌جمهور منتخب مردم، به‌ویژه در سیاست‌خارجی که نوعی ابهام هم‌گرایی با آمریکا را دارد.
۵. عدم پاسخ به خواست بنده به این‌که در رقابت‌های سیاسی، پای قدرت‌های خارجی به‌ویژه آمریکا را به میان نکشانید و طمع آمریکا را با موضع‌گیری شفاف قطع نمایید.
۶. علل نادیده گرفتن مؤلفه‌های امنیت ملی، وفاق ملی، مبانی نظام جمهوری اسلامی، اصول خط امام خمینی و عدم هم‌گرایی با مردم در سیاست بازدارندگی.
۷. علل حمایت از کسی که دین را افیون توده‌ها و حکومت‌ها اعلام کرده و مردم متدین و مقلد مراجع را میمون دانسته و اصلاحات را در تغییر دین نسخه‌پیچی کرده و اعلام افتخار عضویت در سازمانی که آن شخص عضو اصلی آن است درحالی‌که این سازمان فاقد مشروعیت دینی اعلام شده است.
۸. اظهار نگرانی از هم‌گرایی حزب مشارکت با گروه‌های رادیکال و افراطی.

در نهایت باز از ارسال پاسخ و از نکات مثبت آن تشکر دارم و معتقدم از نکات منفی احتمالی و برخی اختلاف‌نظرها که در نامه هست باید صرف‌نظر کرد تا محیط برای تعامل و تفاهم برادرانه اسلامی باز بماند. اما خیرخواهی من پیر پاسدار اسلام کـه سـه مـقطع مهم تاریخی (نهضت ملی شدن نفت، نهضت امام، دوران نظام جمهوری اسلامی) را شاهد بوده‌ام بپذیرید که همه سعی کنیم در محضر خدای متعال در خدمت خط اسلام که برخاسته از قرآن و سنت و فقه و ولایت است باشیم. باور کنیم آمریکا با اسلام و انقلاب اسلامی دشمنی دارد. مبارزه آمریکا با ما و درنتیجه مبارزه ما با آمریکا جدی است. به‌یقین نباید توطئه‌های آمریکا را در راه‌اندازی جریان سکولار و لائیک سبک شماریم زیرا سبک شمردن و حقیر داشتن دشمن (حتی دشمن حقیر) همواره آسیب‌آور است و برای رستگاری کاری کنیم که روح امام و شهدا از همگی‌مان خشنود باشد.

در پایان خدا را شاکرم که توفیق داد این تذکرات را به برادران و دوستانم که در مجموعه نیروهای داخل نظام هستند خالصانه تقدیم نمایم. از خداوند متعال مسئلت دارم به همه ما توفیق خدمت به اسلام و ایران اسلامی و مردم این دیار خوب‌مان را عنایت فرماید.
و من الله التوفیق

حبیب‌الله عسگراولادی
دبیرکل
۱۶ مرداد ۱۳۸۱

قسمت بعدی
نامه دوم محمدرضا خاتمی
قسمت قبلی
نامه اول محمدرضا خاتمی

نظرتان را بنویسید

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید

فهرست مطالب