روزه در قرآن ۱

روزه در قرآن ۱

تفسیر موضوعی

فروع دین؛ خط حرکت بین انسان و خدا

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».
در سورهٔ «بقره» آیهٔ ۱۸۳ حدوداً تا ۱۹۲ آیاتی دربارهٔ روزه است. البته زیاد شنیده‌اید ترجمه و تفسیر آیات را و بحث‌هایش را من چکیده‌ای از آن را به عنوان زمینه تقدیم می‌کنم و ان‌شاءالله که سؤال‌های شما، ما را به طرف کمال بحث به لطف خداوند هدایت کند ان‌شاءالله.
روزه، یکی از خطوط استراتژیکی حرکت انسان به جانب خداست‌. انسان در حرکت خود به جانب خدا، خطوطی دارد که این خطوط غیر قابل تغییر است که در حرکت باید حتماً انسان این خطوط را پیوسته داشته باشد. شاید به تعبیری می‌شود گفت: فروع دین -که نماز و روزه و حج و خمس و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی- هریک، خط استراتژی است در حرکت انسان به جانب خدا؛ زیرا انسان در مسیر خودش، این خط را نمی‌تواند ترک کند. اگر بخواهد زنده باشد، زندگی داشته باشد و از خود به جانب خدا بخواهد حرکت کند، این خطوط را باید در حرکت خودش ملاحظهٔ اصلی کند.

ارکان فروع دین

هر خطی را که ما می‌خواهیم بگوییم که خط استراتژی است در حرکتش بین انسان و خدا، باید چهار رُکن در آن باشد. و ما در نمازمان، در روزه‌مان، در حج‌مان، در هر یک از این خطوط، این چهار رُکن را باید بیابیم:
• در خودسازیِ او نقش داشته باشد
• در دیگرسازی بتواند نقش داشته باشد
• در جامعه‌سازی بتواند نقش داشته باشد
• مجموعه به جانب خدا حرکت کند.

خودسازی

آیهٔ اولی که در سورهٔ بقره در خدمت آن قرار داریم، می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ» ای کسانی که ایمان را برگزیدید! روزه بر شما حتمی است؛ روزه بر شما نوشته شده است، حتمی است! اما بدانید که این مخصوص دین شما نیست، همهٔ ادیان تاکنون چنین چیزی را داشته‌اند؛ همهٔ ادیانِ حق، این را داشته‌اند. «کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» ادیان پیش از شما هم داشتند، نه به عنوان اینکه روزه می‌گرفتند، بلکه به عنوان اینکه روزه برایشان حتمی بود. حتی با تعبیر وَجَبَ عَلیکُم، مُوجَبَ عَلیکُم، مُوجِبَ عَلیکُم به هیچ‌کدام از این تعبیر‌ها نرفته است. فَرَضَ عَلیکُم هم نفرموده است، چون این‌ها همه به معنای وجوب و به معنای فَرض است؛ «کُتِبَ» است، یعنی یک نوع وجوب حتمی که هیچ تعبیری در وجوبش نیست. (کما اینکه راجع‌به جهاد هم «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ» است. نمی‌شود انسان بخواهد حرکتِ از خود به جانب خدا داشته باشد و در مسیر، قتال نداشته باشد «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ»). اینجا «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ» پس در این دو قسمتِ آغازِ آیه، پس از خطاب «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ» حتمی است بر شما، حتمی شده است بر شما، همچنان که حتمی شده بود بر پیشینیان شما. بعد، در قسمت پایانی آیه می‌فرماید:«لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». نمی‌فرماید روزه بر شما نوشته شده است، تا فردا جزا داشته باشید. نمی‌فرماید روزه بر شما نوشته شده است، تا فردا حَسَنه پای شما نوشته شده باشد. روزه بر شما نوشته شده است، تا بهشت داشته باشید. روزه بر شما نوشته شده است، تا از جهنم نجات پیدا کنید خیر! «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» روزه شما را می‌سازد. روزه بر شما نوشته شده است، به خاطر اینکه شما ساخته شوید به امید آنکه ساختمان وجودی شما با تقوا استحکام پیدا کند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».

همدیگرسازی

رُکن دیگر روزه در ساختن دیگران، ارتباط انسان با زندگی محرومان است. به محض اینکه انسان تصمیم به روزه می‌گیرد، اولین چیزهایی که به ذهن انسان می‌آید، محروم‌کردن آگاهانهٔ خود، از نیازهای فیزیکی بدن است؛ از نیازهایی که وجودِ فیزیکی انسان به آن‌ها نیاز دارد. انسان به این فکر می‌اُفتد که از فردا که روز اول ماه رمضان است، غذا در ساعات معین منهیت داشته باشد، آب منهیت داشته باشد. تمام منهیات را در نظر می‌آورد، این منهیاتی که انسان از آن نهی شده است در استفادهٔ در روزه، عمدهٔ محرومیت محرومان است. محرومیت محرومان را اگر بررسی کنیم، عمده‌اش همین چیزهایی است که انسان در روزه از آن‌ها باید آگاهانه خودش را منع کند. در ماه رمضان، جریمه‌اش رفع محرومیت از محرومان است. وقتی انسانی جریمه می‌شود که عمداً روزه را نتوانسته است بگیرد، شصت مسکین، شصت درمانده را باید رفع محرومیت کند. وقتی که انسان روزه را با عذر نگرفته است و تا سالِ بعد تأخیر می‌اُفتد، برای هر روز باید محرومی را از محرومیت بیرون کند.
قدم و رُکنِ دوم روزه، توجه به زندگی دیگران است و شناخت محرومیت در دیگران است و تلاش در رفع محرومیت دیگران با غِنای خود است، یا برای خودسازی خود، باید محرومین را از محرومیت بیرون کند. شاید غیر از روزه، مجازاتِ پنچ الی شش لغزش انسان است که انسان‌هایی که خودساخته نشده‌اند و خطا‌ها و جُرم‌هایی مرتکب می‌شوند، جبران آن جُرم‌هایشان رفع محرومیت از محرومان است؛ مثل جبران جریمهٔ روزه. آیاتش را بعداً باهم می‌بینیم که چه نوع لغزش‌های انسان، جریمه‌اش روزه است و جریمه‌اش هم‌سنگ روزه، رفع محرومیت از محرومان است؛ یا باید روزه بگیرد، یا باید شصت مسکین را اطعام بکند. یا باید روزه بگیرد، یا باید تعدادی مساکین را بپوشاند. یا باید روزه بگیرد، یا باید زندگی مسکینان و درماندگان را محاسبه کند. پس روزه، دارای چهار رُکن در خط اصلی حرکت انسان به جانب خداست:
اول: خودسازی
دوم: دیگرسازی یا همدیگرسازی
سوم: تشکیل جامعهٔ متّقی
چهارم: حرکت به جانب خدا.

تشکیل جامعه متّقی

اینکه روزه‌داشتن و ارتباط روزه‌داران با یکدیگر، تشکیل جامعهٔ متّقی را که این پایان آخر آیه‌ای که داریم «لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ». این‌جا ملاحظه می‌کنید «کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» که آیاتش را مرور می‌کنیم که کلّ وظایف روزه را در این چند آیه ترسیمِ اصلی آن را خداوند فرموده است. بعد، در پایان آن می‌فرماید: خداوند این‌طور برای شما آیاتش را بیان می‌کند، بدان امید که جامعهٔ متّقی شوید؛ «لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» و اینکه مردم یک جامعهٔ متّقی شوند.

حرکت به جانب خدا

رُکن چهارم روزه، حرکت انسان به جانب خداست؛ یعنی از فرد و گروه و جامعه، حرکت به جانب خداست. این را شاید در خود نیت روزه دارید، احتیاج ندارد که در متن آیات جست‌وجو کنید. در نیت روزه، قُربهً إلی الله دارد. یعنی کسی روزه بگیرد، برای اینکه دیگران نگویند چرا روزه نگرفتی؟! در این روزه فقط گرسنگی خوردی؛ روزه نگرفتی! یا برای سلامتی، او روزه گرفته، یا برای انگیزه‌های دیگر. این روزه، روزهٔ مقبول نیست! گرسنگی‌اش را با همان آهنگ‌هایی که نیتش داده است، با همان انگیزه‌ها، گرسنگی خورده است. اما اگر بخواهد روزهٔ قابل عرضه به پیشگاه حق باشد، باید نیتش قُربهً إلی الله باشد؛ یعنی به خاطر نزدیک‌شدن به خداوند. یعنی حرکتِ از خود؛ حرکتِ از خود به جانب خدا. در رابطه با اینکه روزه انسان را به خودسازی کمک می‌کند، بلکه اگر انسان بخواهد در جهاد مقاومت کند، روزه باید قبلاً خودسازی انسان را تأمین کرده باشد تا انسان بتواند در قِتال با کفّار مقاومت کند. ببینیم واقعاً در جهاد، فداکاری‌هایی که شخص مجاهد -شخص مقاتل فی سبیل الله- باید بکند، این است که تمام هستی‌اش را در طلب اخلاص بگیرد. اما او -مِنهای خودسازی در روزه- ممکن نیست در آنجا بتواند فداکاری بکند؛ مگر کسانی که منع از روزه شده باشند بر اثر بیماری، یا در اثر شرایطی که انسان محروم می‌شود از روزه. اگر انسانی با حُکم فقهی از روزه محروم شده باشد، او می‌تواند خودسازی و جهادش را در خود‌داری‌ها تأمین کند. اما اگر کسی وظیفه‌اش روزه‌گرفتن باشد، او برای ساخته‌شدن در جهاد، برای اینکه جهاد فی سبیل الله خودش در اوج باشد، هیچ راهی برای خودسازی‌کردن بهتر از روزه نیست و باید با روزه، خودسازی کرده باشد. جبهه، هر روزش برای او روشن‌تر می‌شود وگرنه جبهه، عمدهٔ این محرومیت‌ها را نه اختیاری، بلکه اجباری دارد. اگر کسی با روزه، اختیاری، خودش را از این نِعَم یا از این لَذائِذ محروم کرده باشد، آنجا که اجباری محروم می‌شود، برایش سهل و آسان است. حالا بهترین مجاهدها، بهترین خودساخته‌های به توسط روزه هستند.

اجابت؛ لازمه قُرب خدا

انسان در اثر روزه از بندگانی می‌شود که بین او و خدا فاصله‌ای نیست. این را هم در همین مجموعهٔ آیات داریم و حضرت حجت‌السلام‌والمسلمین خامنه‌ای در برنامهٔ خطبهٔ نمازِ جمعهٔ گذشته، در خدمت آن آیه ما را قرار دادند، آن آیه را با هم مرور می‌کنیم. اما الان به‌خاطر نکته‌هایی است که در بحث وجود دارد، ولی به‌طور تفسیح پس از اینکه مروری بر نکته‌ها شد، یک جمع‌بندی در برنامهٔ آخر خواهیم داشت راجع‌به اینکه چطور روزه انسان را از بندگانی می‌کند که دیگر فاصله‌ای بین او و الله نیست. چگونگی این را شاید در یکی، دوتا برنامه توفیق پیدا کنیم، از خدا کمک بگیرم و ذهن‌مان را نزدیک کنیم.
آیه‌ای که در شِکم این آیات است که عرض کردم جناب آقای خامنه‌ای هفتهٔ گذشته اشاره‌هایی را داشتند «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ». خطاب به پیامبر(ص) است، ای پیامبر! وقتی بندگانِ من در نزد تو، جویای من هستند. محمد! وقتی بندگانِ من به نزد تو می‌آیند، من را می‌پرسند، جویای من هستند (عبارتی که شاید نظیر آن را در قرآن در هیچ‌کجا نداشته باشیم، این در متن آیات روزه است) «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی» وقتی می‌آیند پیش تو، من را می‌خواهند، من را می‌پرسند، جویای من هستند «فَإِنِّی قَرِیبٌ»! نفرموده است حتی به آن‌ها بگو. اگر اینجا می‌فرمود فَقُل لَهُم إنّی قَرِیب، یعنی لازم است تو بگویی که من نزدیک هستم. اما می‌فرماید که نه لازم نیست «إِنِّی قَرِیبٌ»! آن کس که جویای من است، باید بداند قبل از اینکه با تو حرف بزند به من رسیده است، حرف بزند. «فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ» پیامبر! من دعوت‌کننده از این بندگان را اجابت می‌کنم. «إِذَا دَعَانِ» وقتی که او فقط من را بخواند، فقط توجه‌اش به من باشد «إِذَا دَعَانِ». بعد، می‌فرماید لازمه‌اش این است که این بندگانِ من، مرا اجابت کنند «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی». یا به تعبیر دیگری، لازمه‌اش این است که این بندگانِ من، از من اجابت بخواهند. «استجابت» به معنای اجابت‌خواستن است و یک معنای با تسامح عُرفی یعنی مرا اجابت کند. اجابت کند، معنایش این است که وظایف‌شان را درست انجام بدهند. اما از من اجابت بخواهند، یعنی وقتی از من می‌خواهد که پیروزی در جبهه به‌دست بیاید، باید ببیند من از او در رابطه با جبهه چه چیزی خواستم. اجابت را فقط از من بخواهد! از زور و بازویش اجابت نخواهد، از اسلحه اجابت نخواهد، از مهمّات اجابت نخواهد، از نیرنگ‌های جنگی اجابت نخواهد، از چه و چه اجابت نخواهد. این‌ها را به عنوان وظیفه‌اش انجام بدهد، اما «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی» فقط از من اجابت بخواهد. بعد می‌فرماید:«وَلْیُؤْمِنُوا بِی» این بندگانِ من، جز من به کس دیگری ایمان نداشته باشند. آنچه آرامش‌شان می‌بخشد، اتکّا به الله باشد، نه اتّکا به چیزهای دیگر. «وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» اگر این‌ها امید رشد دارند، این‌ها می‌خواهند به رشد انسانی برسند، باید این چیزها را مراعات کنند. نکته‌ای را که جناب آقای خامنه‌ای فرمودند، اگر برادران حضور داشتید در نماز جمعه و شنیدید، نکتهٔ بسیار جالبی بود. تنها آیه‌ای که در قرآن، خداوند هفت‌بار ضمیر متکلّم وحده (من) را به‌کار می‌برد، این آیه است. و در رابطه با بندگانش است و هیچ‌کس را هم واسطه قرار نداده است، هیچ شرطی را هم قرار نداده است جز دعا‌کردن و خواستن از خدا، جز اجابت‌کردن خدا، یا اجابت‌خواستن از خدا و جز منحصراً ایمان را به خدا قرار دادن، شرط و واسطهٔ دیگری قرار نداده است. هفت‌تا ضمیر را باهم می‌بینیم «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی» اولین ضمیر، «ی» در «عِبَادِی»؛ بندگان من. دومی، «ی» در «عَنِّی»؛ از من. سومی‌اش، «ی» متکلّم «فَإِنِّی». چهارمی‌اش، ضمیرِ «أنا» در أُجِیبُ؛ أُجِیبُ أنا. «أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» وقتی که من را بخوانند. «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی»، «ی» متکلّم «لِی» و «بِی». هفت‌تا ضمیر، خداوند در این آیه به خودش برگردانده و ضمیر، ضمیر اِشفاق و ضمیر اِرحام است. هرجا خداوند برای خودش ضمیر متکلّم مع‌الغیر به‌کار می‌برد، قدرتش را می‌خواهد نشان بدهد و در بعضی جاها غضب خودش را می‌خواهد نشان بدهد، در بعضی جاها قوانینی که حاکم فرموده است، آثارِ قوانین را می‌خواهد بیان بفرماید. اما هر جا پروردگار برای خودش ضمیر متکلّم وحده به‌کار می‌برد، می‌خواهد شفقّت، مهربانی، رأفت نسبت به بندگان داشته باشد و اینجا هفت‌تا ضمیر اشفاق، یا ارحام، یا رأفت را به‌کار برده است. این در وسط آیات حُبّ روزه است. و نکتهٔ آخری که در این آیه هست این است که هر کس که رشد می‌خواهد، راه رشد آن، بنده‌شدن به وسیلهٔ خودسازی‌هایی است که من به او برنامه می‌دهم که از آن خودسازی‌ها، خودسازی با روزه است «لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».

روزه؛ محدودیت لذائذ مباح

در رابطه با روزه، باید این توجه را ما داشته باشیم که روزهٔ درست، کم‌کردن یک وعدهٔ غذا حداقل است و کم‌کردن لذائذ نسبت به ماه‌های عادی است، نه آنچه که در روز کم کردیم، بر شب بیافزایم. اگر چنین باشد، نه روزه بنا بر حدیث نبوی که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: «صُومُوا تَصِحُّوا» روزه بگیرید، تا بهداشت را کامل مراعات کرده باشید و در سلامت خودتان کوشش کنید! انسان در ظرف دوازده ماه، اگر توفیق دارد در هر ماه، یک چند روز و در هفته‌ای یک روز، یا دو روزی را روزه می‌گیرد. اما اگر چنین توفیق روزهٔ مستحب، خودسازی مستحب را ندارد، در این یک ماه که روزه می‌گیرد به همان نسبت که باید خودش را محروم کند از غذا و لذائذ، به همان نسبت باید به اندام‌های درونی خودش استراحت و آسایش بدهد. یعنی این‌ها را از یک کارکرد مداومِ ایام سال، به یک کار درونیِ کارکرد و ذخیره‌ها کمک کند. اگر انسان، روز که غذای لازم یا غذا برای لذّت یا لذائذی که برای انسان مباح است در روز استفاده نمی‌کند، تلافی‌اش را در شب دربیاورد، اندام‌های حسی او، اجازه نمی‌دهند اندام‌های شعوری او میهمان خدا باشند؛ زیرا این ماه، ماه میهمانی خداست. وقتی ماه میهمانی خداست، باید اندام‌های حسی ما در کارها اشتغالات‌شان، کم‌تر از ماه‌های عادی باشد تا فرصت بدهند اندام‌های شعوری ما، برای میهمانی خداوند آمادگی بهره‌گیری از این ماه را داشته باشند. اگر یادتان باشد شاید عید فطر پارسال بود، یا در ماه رمضان من یادم نیست، حضرت امام راجع‌به اینکه ما در ماه رمضان، میهمان خدا هستیم فرمایشات تازه‌ای داشتند. در ضمن آن فرمایشات‌شان، فرمودند که اما میهمانی خدا با میهمانی ماها و دیگران فرق می‌کند. ما وقتی اشخاص را دعوت به میهمانی می‌کنیم، برای آن‌ها غذای لذیذ و چیزهایی که با مشتهیّات نفسانیِ ما نزدیک است، تهیه می‌کنیم تا ما را در میهمانی پذیرایی کنند. اما خدا در میهمانی‌هایش، ما را از غذای لذیذ و مشتهیّات نفسانی محدود می‌کند؛ زیرا می‌خواهد که اندام‌های شعوری ما (به تعبیرِ بنده) فراغت داشته باشد؛ بتواند بیدار باشد. بتواند فرصت بررسی پروندهٔ خودش را داشته باشد، بتواند فرصت بررسی پروندهٔ برادران و خواهران هم‌وزن خودش را در راه خدا داشته باشد، بتواند فرصت بررسی پروندهٔ حرکت اُمّت را به جانب خدا داشته باشد و بتواند در هر سه مورد، جاهایی که کوتاهی دارد، به جبران کوتاهی‌‎ها بپردازد. اگر انسان در افطار، ناهار را جبران کند؛ یعنی شام و ناهار را یک‌جا باهم در افطار بخورد. و سحر هم که بیدار می‌شود، صبحانه و آنچه که از مخلّفات است از همهٔ آن‌ها بهره بگیرد، در سحر خواهی نخواهی. وقتی می‌خواهد افطار بخورد، خمیازه بر او مسلّط می‌شود و شبش -که بس شب مردان خدا در ماه رمضان روشن است- به تاریکی، تاریکیِ بدتر از ایام معمولی می‌شود، زیرا ایام معمول ظهر که غذا خورده است تا شب، مقدار فشارهایی که می‌تواند بر اندام‌های شعوری داشته باشد، فشارهایش تحلیل می‌رود و شب به اندازهٔ یک وعده، غذا می‌خورد. باید در ماه رمضان بیش از یک وعدهٔ غذا به عنوان افطار، به عنوان آنکه گذشت کردم از صبح تا حالا چیزی نخوردم، بیش از یک وعدهٔ غذا بخورد، او بعد از افطار، از بعد از شام‌های معمولی سنگین‌تر است. لذا نمی‌تواند که شب او، شب مردان خدا باشد که از روز، روشن‌تر است. و اگر بعد از سحر، بیش از یک وعدهٔ غذا بخورد و آب و نوشیدنی‌هایی که اِمتلاء معده را بیاورد، وقتی سحری تمام شد، فرصت نماز را هم خیلی طولانی احساس می‌کند که این بار را زودتر به زمین بگذاریم و بخوابیم و نماز برایش مثل بار است. در صورتی که نماز برای مؤمنین آسانسور است به جانب الله. این صلاتی که یک آسانسور (بالابَر) است و سنگینی انسان را نماز می‌کشد و بالا می‌بَرد. اما انسان وقتی توجه درست به این وظیفه نکند، نماز برایش سنگین می‌شود و می‌گوید خوش به حال‌تان نماز را خواندید؛ راحت شدید! وقتی انسان مواظب این نباشد که این ماه، ماه میهمانی خداست و این ماه میهمانی خدا، باید انسان اندام‌های شعوری خودش را خلاصی بیش‌تری از گرفتاری اندام‌های حسی‌اش بدهد، خلاصی بیش‌تری برای آن فراهم کند تا بتواند در میهمانی خدا، از خدا مدد بگیرد. پس یکی از دقت‌هایمان در روزه، باید این باشد که ما جبران روز را در شب نکنیم. هر آنچه لازم است برای بدن ما در شب، در حدّ گرسنگی و رفع ضرورت، نه در حدّ احتیاط که مبادا چهارِ بعدازظهر گرسنه بشوم و بخورد که دمِ افطار آثار اینکه تازه معده‌اش شروع به کار کرده است، تازه آثار آن در گلو و حنجره‌اش آشکار بشود، استفاده از غذا بکند؛ مبادا عصری گرسنه‌ام بشود، نه! روزه برای گرسنه‌شدن است. روزه، برای این است که معده فرصتی از روز را خالی باشد، تا از اندوخته‌ها استفاده کند. اما نه به آن عنوان که ما به زهد گرایش پیدا کنیم، به اندازهٔ لازم غذا نخوریم.

سهمی برای تفکّر

یکی دیگر از نکته‌هایی که در اینجا شاید به عنوان طرح زمینه این است که انسان در رابطه با ماه رمضان، باید خودش را زیاد گرفتار مطالعه، زیاد گرفتار تحقیق، زیاد گرفتار قرآن‌خواندن، زیاد گرفتار دعا‌کردن نکند، از همهٔ این‌ها داشته باشد اما طوری نباشد که با خواندن و تحقیق و مطالعه و منبر و سخنور، خودش را خسته کند. از هر کدام از این‌ها به اندازه‌ای که رغبت و شوق هست، استفاده کند. اما بیش از همه، در تفکّر، سهمی برای تفکّر در گذشته و حال خودش، در وظایف خودش نسبت به انسان‌هایی که در کنارِ خودش هستند، نسبت به همفکران خودش در پهنهٔ گیتی و نسبت به اینکه آیا مجموعهٔ همفکران به جانب اُمّت‌شدن در صحنهٔ جهان، پیش می‌روند یا نه؟ او سهم خودش را ادا می‌کند یا نه؟ و به فکرِ جبران مجموعه باشد. پس همان‌طور که سفارش شده است قرآن، دعا، مناجات، مطالعه، تحقیق، نماز، عیادتِ مریض (به‌خصوص حالا که ما این افتخار را داریم عیادت مجروحان و جانبازان انقلاب برویم) همان‌طور که سفارش شده است صلهٔ ارحام، بدانیم ما با هیچ‌کدام از این‌ها حق نداریم خدا را خسته کنیم. باید در ماه رمضان، ما شاداب‌تر از ماه‌های دیگر باشیم که وقتی کسی به ما برخورد می‌کند، واقعاً تصور کند ما اشتیاق ماه رمضان را داشتیم و الان در ماهی که مشتاقش بودیم، قرار داریم. اگر می‌بینید که یک مقداری چهره‌ها کسل می‌شود، وقتی صحبت می‌شود از یک خستگی که یک بارِ سنگینی را به عصر و غروب رسانده، احساس می‌شود به‌خاطر مراعات‌نکردن یکی از این موارد است؛ به وسیلهٔ یکی از آن‌ها، روان انسان خسته است. یا به وسیلهٔ پُرخوری است که انسان زیادتر از اندازه، خورده است و هر چه هم می‌خوابد، باز هم خوابش می‌آید. در صورتی که در ماه رمضان ساعات کار انسان فرق نکند، بلکه برکت در ساعت کار بیاید. چرا بعضی اوقات احساس می‌کنیم هر چه می‌خوابیم، باز هم خواب‌مان می‌آید؟ به دلیل اینکه مراعات اندازهٔ غذا را نکردیم، اندازهٔ غذا از معمول زیادتر بوده که خواب‌مان از معمول، زیادتر شده است و خیال می‌کنیم که ضعف در ما مستولی است نه، اگر اندازهٔ غذای ما زیادتر از حدّ معمولی است که ضعفی نیست، تشنگی اگر می‌آید، این مربوط به این است که کیفیت غذا را ملاحظه نکردیم، کمیّت غذا را ملاحظه نکردیم. یا شب تا صبح را در نوعی عبادات، نوعی منبر، نوعی مجلس، نوعی بحث گذراندیم که برای اندام‌های شعوری ما زیاد بوده است. وقتی من شاید چهارده، پانزده ساله بودم، یکی از بزرگان از مفسّرین معروفی است که بنده توفیق استفاده از محضر ایشان را داشتم به نام سیّدمحمد مصطفوی خداحفظش کند، مفسّری قائنی، در تهران است. ایشان در همان وقت در سنین چهارده، پانزده‌سالگی به ماها یاد می‌داد که شما الان برای دعای کمیل یک ربع ظرفیت دارید، ننشینید دو ساعت دعای کمیل بخوانید! ممکن است بزرگ‌ترهایی باشند که این‌ها یک ساعت برای دعاخواندن ظرفیت داشته باشند، همین‌قدر که دیدید دعا دارد برای شما فشار می‌آورد، [کتاب دعا را] بِبَندید، بلند شوید، بروید. امیرالمومنین(ع) است به کمیل می‌آموزد از «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ…» تا آخر. هر وقت حالت علوی داشتی، دیدی بر رغبتت می‌افزاید، این جمله بر رغبتت افزود جمله بعد را بخوان؛ این فراز بر رغبتت افزود، فراز بعدی را بخوان! هر جا دیدی دارد رغبتت را کم می‌کند و هِی داری ورق می‌زنی که ببینی چند صفحه مانده است، همان‌جا [کتاب دعا را] بِبَند؛ دنبال اینکه چقدر مانده، نباش! برای اینکه همین گشتن تو دنبال اینکه چقدر مانده است، طوری از پروردگار طلبکارت می‌کند که همهٔ آن زحمتی که کشیدی هم از دستت می‌رود، زیرا انسان در مستحبات و بیش از اندازه کار کند -چه خودش اعتراف بکند و چه نکند- از خدا طلب‌کار می‌شود. همان‌قدر که دیدی نماز شب یازده رکعت را چهار رکعتش خواندی، می‌بینی واقعاً بر اشتیاق نمی‌افزاید این باطری که یازده رکعت را اداره کند، آن را نداریم. تمام آن استغفار و «العفو» و «اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ…» را بیاید در همین رکعت چهارم، نماز را تمام کن که بر رغبت تو بیفزاید! پس واقعاً مستحبات مؤکّدی که در ماه رمضان هست، هیچ‌کدام از این‌ها الزامی نیست. به تعبیر مرحوم آیت‌الله بروجردی(ره) می‌فرمود: اگر این الزامی بود، پروردگار واجب می‌فرمود. وقتی واجب نفرموده، معلوم است مستحب است. مستحب را تا جایی که رغبت و شوقت می‌افزاید (این جمله مربوط به ایشان نیست) اما فرصت‌هایی را در این ماه برای تفکّر، فرصت‌هایی را در این ماه برای دقت و حدّ قرآن هم در این ماه، در هر روزش یک جزء است. اما یک جزء از سی جزء قرآن را که ما می‌خوانیم، باز اگر طوری باشد که این خواندن ما، حالتی به ما ندهد که می‌خواهم زود تمام بشود، حالتی را بدهد که وقتی آخرین آیات جزء است و داریم می‌خوانیم، اشتیاق اینکه چند آیه اگر در این جزء بود و می‌خواندیم، چه بهتر بود. لذا حد را حدّ یک جزء معین کردند. بنده فکر می‌کنم اگر متوسط بخوانیم (نه زیاد با طمانینه، نه زیاد سریع که فرشتگانی هست اطراف‌مان از سرعت‌مان متوجه نشوند چه کار داریم می‌کنیم) بین سی‌وپنج دقیقه تا چهل‌وپنج دقیقه وقت می‌گیرد، اگر بخواهیم معتدل بخواهیم بین سی‌وپنج تا چهل‌وپنج دقیقه می‌شود که انسان غرق در کلام‌الله مجید داشته باشد. و این را می‌تواند تبدیل به سه‌تا یک ربع و چهارتا یک ربع بکند و در طول شبانه‌روز، حتماً یک جزء قرآن را بخواند و گه‌گاه یک آیه، دو آیه را اگر هم معنای همه را هم متوجه نمی‌شود، یک آیه، دو آیه را انتخاب بکند یا در هر دوری که در خدمت قرآن قرار می‌گیرد، سه بار در روز، چهار بار در روز، یک آیه را سعی کند ترجمه‌اش را با تفسیر دربیاورد و یک دریافتی از ماه رمضان در رابطه با ترجمه و تفسیر داشته باشد.

افزودن خلوص نیت

بیش از هر چیز در ماه رمضان باید به خلوص نیت افزود. خلوص نیت، عابد را عَبد می‌کند. «عابد»، کسی است که عبادت می‌کند، اما چه زمانی عَبد می‌شود؟ آن وقتی که این عبادتش، هیچ انگیزه‌ و آهنگی جز ذات مقدّس پروردگار نداشته باشد. لذا در قرآن، «عابِد» و «عابِدُون» و «عابِدِین» به‌کار رفته است. اما هر جا خدا خواسته از بین عبادت‌کنندگان، برجستگان را نام ببرد «وَاذْکُرْ عِبَادَنَآ إِبْرَاهِیمَ»؛ بندگان مؤمن، آن‌ها که عَبد شدند. و خلوص نیت که انسان تلاش کند نیت حرکت اصلی خود در ماه رمضان که روزه است و حرکت‌های تَبَعی‌اش که دعا و مناجات و قرآن و صلهٔ ارحام و دیدن مجروحان و جانبازان انقلاب، همهٔ این‌ها را سعی کند با خلوص نیت انجام بدهد و یک عبادت بسیار بی‌ریا، انسان در ماه رمضان، در خانه دارد. در ماه رمضان انسان باید تلاش کند، خدمت به پدر و مادرش از اعتنای فوق‌العاده‌ای برخوردار باشد؛ اعتنایی که پدر و مادر متوجه بشوند، این اعتنا در اثر روزه است، این اعتنا در اثر این ماه است. زیرا بی‌ریاترین عبادت پس از نماز شب در تاریکی، خدمت به پدر و مادر به‌خصوص خدمت به مادر است. زیرا انسان خدمت‌کردن به مادرش را دیگر نمی‌تواند ببرد جایی بفروشد، چه‌بسا اصلاً اینکه رفیقِ فرد منتظر باشد، مادرش بگوید: این کار را برای من انجام بده! وقتی که به رفیقش می‌رسد و می‌خواهد بگوید که مادرم برای کاری به من مراجعه کرد، نمی‌توانستم نکنم. نمی‌تواند این را به عنوان ریا بگوید که بله! من یک کارِ بزرگ‌تر و مهم‌تری، یعنی خدمت به مادر انجام دادم. بعضی وقت‌ها این‌طور کارها پیش می‌آید در برخورد عُرفی، واقعاً این‌گونه است که خدمت به پدر و مادر آن‌گونه جلوه نمی‌کند که آدم جایی بتواند آن را به او بفروشد. لذا اینجا، ارزش بیش‌تر دارد و کم ریاتر است. مثلاً فرض بفرمایید با برادران جامعه‌الصادق قرار گذاشتیم، می‌خواهیم حرکت کنیم و فلان‌جا همدیگر را ببینیم غیر از اینکه صحبت ناطقی که آنجا هست، گوش می‌کنیم و غیر از اینکه آنجا نشستیم و ذکر می‌گوییم، در جمع مؤمنین هستیم، در فضای ایمانی و روحانی هستیم مشتاق این هستیم آنجا هم رفتیم برادران را هم ببینیم همین که می‌خواهیم حرکت کنیم برویم، مادر می‌گوید: نرو! برو خانهٔ خواهرت، سری بزن! من نگرانم، نمی‌دانم به سرِ او چه آمده. باید این دستور مادر سرازیر باشد، اما نوعاً سربالا جلوه می‌کند و سرازیر مؤثر است که یک جای بسیار خوب، مثل جامعه‌الصادق می‌خواهیم برویم آنجا دورِ همدیگر جمع بشویم، برادران را هم ببینیم بعد هم می‌خواهیم از آنجا که می‌آییم باهم چند کلمه صحبت کنیم در راه بیاییم. اینکه مادر گفته و نگران است، نگرانی او برای ما سربالاست، در صورتی که یکی از بهترین عبادت‌ها در ماه رمضان صلهٔ ارحام است و این افطاری‌ها که متأسفانه در اثر تشریفات زیاد شدند، افطاری‌ها آسیب دیدند و نمی‌توانیم ماها در سطح معمولی (من خودم را می‌گویم) نمی‌توانم از این استفاده کنم، چون تشریفات خیلی زیاد شده است، نمی‌توانم اشخاص را دعوت کنم و به جایی رفته است که امکانش نیست. این افطاری‌دادن دو ریشه دارد: یک ریشه اینکه چیزی که داریم، بنشینیم دورِ هم بخوریم. یک ریشهٔ دیگر اینکه، صلهٔ ارحام در ماه رمضان استحکام فوق‌العاده پیدا می‌کند و در صلهٔ ارحام، هیچ صلهٔ ارحامی به اندازهٔ انجام وظیفه‌کردن نسبت به پدر و مادر ،به‌خصوص مادر، هیچ چیزی در سطح آن نیست و مواظب باشیم. توجه به اطاعت مادر و خدمت به مادر در ماه رمضان، انسان را بسیار رشد می‌دهد، به‌خصوص اینکه انسان اگر بتواند کارهایی که برای مادر هست و مادر معمولاً در خانه انجام می‌دهد، آن‌ها را انجام بدهد. مثلاً در خانه در تقسیم کار به این شکل است که قبل از اینکه ازدواج کنیم و واحد خانوادگی شکل بدهیم، مادر ظرف‌ها را می‌شوید؛ انسان برود ظرف بشوید. مادر است یک‌سری از کارها را قبل از افطار یا بعد از افطار انجام می‌دهد، انسان سعی کند برای مادر کمکی بکند. من این را بگویم در نوجوانی که همین استاد [سیّدمحمد مصطفوی] و شاید اساتید دیگر، این تعلیمات را از بزرگان و از احادیث به من می‌آموختند، روزی که در زندگی خیلی مشکل داشتم اذان صبح که بیدار می‌شدم، مادرم مشغول نماز شب و کارش و این‌ها بود. همان‌طور که مشغول کارهایش بود، می‌رفتم رخت‌خوابش را جمع می‌کردم، می‌رفتم سماور را روشن می‌کردم، می‌رفتم مقدمات صبحانه را فراهم می‌کردم تا اینکه ایشان از آن زیرزمینی که جای عبادتش بود، بیرون می‌آمد، می‌دید این کارهایی که مربوط به او است همه‌اش انجام شده است. من یقین می‌کردم که حاجتم برآورده است، دیگر احتیاجی به چیز دیگری ندارم. و واقعاً یک چیزهایی بود که من آموخته بودم و بسیار برای من مهم و مفید بود. من عرض می‌کنم همهٔ شماها که سایهٔ پدر و مادر به‌خصوص مادر بر سرتان است، بدانید که یک دینام برای استجابت دعا دارید، یک دینام برای رشد، یک دینام برای حرکت به جانب خدا، خدمت به پدر و مادر به‌خصوص مادر است.

پرسش
اگر یادی را از زمان روزه‌بودن حضرت امام، یا یکی از بزرگان روحانی‌مان دارید، بفرمایید.
پاسخ
من سؤال را این‌گونه احساس کردم که روحانیت روزهٔ یک روحانی شناخته‌شده را می‌خواهید بدانید. تصوّر بنده از این سؤال، چیزی که فهمیدم که خواست شماست این است که به‌صورت عینی هم در یکی مجسّم ببینیم که واقعاً روزه چه اثری می‌گذارد. من یادم نیست که از حضرت امام، از خودِ ایشان راجع‌به آثار روزه در خودشان به این عنوان چیزی را بیان فرموده باشند، یا من در شرایطی باشم که ایشان روزه داشتند و من در خدمت‌شان بودم، نه! این توفیق را نداشتم. اما در رابطه با موضوعات دیگر و مسائل دیگر، من از ایشان استفاده کردم که روزه، خواب را در ایشان محدود می‌کرد. روزه، فرصت مطالعه را در ایشان افزون می‌کرد. روزه، کار را برای ایشان تا یک برابر و نیم، تا دو برابر تسهیل می‌کرد و معمولاً درس‌های بعد از ماه رمضان حضرت امام، با نوآوری‌هایی همراه بود که تازه می‌گرفت. این چیزها را به صورت پراکنده در رابطه با روزه و در رابطه با ماه رمضان، از زندگی ایشان دارم. بی‌شک اگر ما در دعاهای معروف ماه مبارک رمضان -از دعای افتتاح ،از دعای ابوحمزه ثمالی، از دعای جوشن‌صغیر، از جوشن‌کبیر، از مُجیر و دعاهای روزانه و تعقیبات نماز و دعاهای دههٔ آخر- از مجموع به روشنی درمی‌یابیم که روزه اگر با شرایط درست باشد، گیرنده‌های انسان را از عالَم معنا در حدّ بالایی تقویت می‌کند. انسانِ یک ماه روزه‌دار در ماه رمضان، لباس تقوا در او دیده می‌شود، رشد در او دیده می‌شود. اینکه او بنده‌ای شده، بی‌واسطه از خدا چیز می‌گیرد، در او دیده می‌شود و همین سه، چهارتا مطلب را در لابه‌لای زندگی حضرت امام من در رابطه با ماه رمضان و پایان ماه رمضان به یادگار دارم.

نظرتان را بنویسید

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید

فهرست مطالب