آرام بود و مطمئن

آرام بود و مطمئن

مصاحبه

برخی معتقدند که چون کسانی که در انقلاب حضور داشتند عمدتاً جوان بودند، این انقلاب ناشی از غلیان احساسات و بدون اتکاء به منطق و تفکر بوده است. تحلیل شما به عنوان یک مبارز کهنه‌کار چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به روح مطهر امام راحل و شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی و با عرض ادب به محضر ولی امر مسلمین(حفظه‌الله).
خدمت‌تان عرض کنم کسانی هم که حسنعلی منصور را اعدام انقلابی کردند، جوان بودند؛ شهید محمد بخارائی فقط ۱۸ سال داشت و شهیدان صفار هرندی و نیک‌نژاد هم ۲۲ ساله بودند. با نگاهی به صحبت‌های عمیق این بزرگواران در دادگاه، کاملاً مشخص است که بر اساس استدلال و منطقی صحیح، حرکت کردند و هرچند شور و هیجان جوانی پشتوانه این استدلال بود، اما نمی‌توان حرکت حساب‌شده و ایثارگرانهٔ آن‌ها را به چیزی جز غیرت دینی و ملی نسبت داد. بدیهی است که در هر انقلابی، ایدهٔ اصلی و مبنایی را نسل باتجربه و کارکشته می‌دهد، اما حرکت و تحول، به دست نسل جوان صورت می‌گیرد. در واقع امام نبودند که نسل جوان را انتخاب کردند، بلکه نسل جوان بود که با صحبت‌های امام قانع شد و به میدان آمد و فداکاری کرد؛ آموزش‌های ایشان، به گونه‌ای بود که نسل جوانِ تحول‌آفرین به آن پاسخ گفت. همان‌گونه که قرآن کریم هم دربارهٔ حضرت موسی(ع) و قوم بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «لَن یؤْمِنَ مِن قَوْمِک إِلَّا مَن قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا کانُوا یفْعَلُون» به موسی(ع) مسن‌ها ایمان نیاوردند، بلکه ذریّه‌ای از قوم ایشان بودند که ایمان آوردند و عمدهٔ کار را نسل جوان انجام دادند. حتماً آن جملهٔ تاریخی امام را در نهضت ۱۵ خرداد شنیده‌اید که وقتی از ایشان پرسیدند: «شما با کدام عِده و عُده می‌خواهید قیام کنید؟» فرمودند: «سربازان من امروز در گهواره هستند…!» و این بسیار پیش‌بینی درستی بود.

با توجه به اینکه در انقلاب اسلامی تمام قشرها و طبقات شرکت داشتند، شما انقلاب را سیاسی می‌بینید یا اجتماعی یا فرهنگی؟ چون به هر حال رژیمی ساقط شد و رژیم دیگری بر سر کار آمد که این امر به آن وجههٔ سیاسی می‌دهد، اما در عین حال به دلیل مشارکت گستردهٔ مردمی، انقلابی اجتماعی است! دیدگاه جنابعالی در این‌باره چیست؟
شهید آیت‌الله مدرس می‌فرماید: «دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست!» همین تعبیر در انقلاب اسلامی به درستی تجلّی پیدا کرد. آن قدرتی که مردم را یکپارچه به حرکت درآورد، شور اسلام‌خواهی بود. حضرت امام فرهنگ دینی را در فرهنگ عمومی جامعه ادغام کردند و نسل جوان به درستی درک کرد چیزی که می‌خواهد، در فرهنگ دینی نهفته است. یاران حضرت امام -امثال شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهدای محراب، حضرت آقا، آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران- در طی سال‌ها، تلاش کردند نیت و مقصود حضرت امام را در بین مردم به فرهنگ تبدیل کنند. امام می‌فرمودند: «حق پیروز است و ای اهل حق به پا خیزید و حق را که از مسیر خود منحرف شده است، احیا کنید!» نمی‌شود که حق به خودی خود بیاید و پیروز شود؛ باید قیام کرد. باید سالیان سال، انسان‌های خوب و جوانان مصمم و منزّه، تلاش می‌کردند تا حق پیروز شود. باید زمینه‌ها فراهم می‌شدند، تا وقتی حضرت امام قیام کردند، ملت یکپارچه به پا خیزد که این کار را مجاهدان راه حق، با ایثار مال و جان خود طی نزدیک به دو دهه انجام دادند.

برخی معتقد بودند و هنوز هم هستند که اصلاح امور به دست حضرت مهدی(عج) است و وظیفهٔ ما فقط انتظار است! در نفی این تفکر انحرافی چه دیدگاهی دارید؟
بله وظیفه ما انتظار است، اما چه‌جور انتظاری؟ انتظار منفعلانه یا به تعبیر امام «انتظار فعال»؟! امام فرمودند: «برای انتظار فرج باید مقدمات را فراهم کنیم!» این‌گونه نیست که دست روی دست بگذاریم و کاری نکنیم، امام زمان(عج) بیایند و بفرمایند چه کنید، چه نکنید؛ انتظار فرج، مقدمات می‌خواهد. امام می‌فرمودند: «مبارزهٔ ما سه مرحله دارد: مرحلهٔ اول اسلامی‌کردن ایران. مرحلهٔ دوم، اسلامی‌شدن کشورهای اسلامی. و مرحلهٔ سوم، جهانی شدن اسلام». به همین دلیل بود که امام می‌فرمودند: «باید برای ظهور مولایمان، مقدمات فراهم کنیم، برنامه‌ریزی داشته باشیم و حرکت کنیم». حضرت امام در شعر زیبایی می‌فرمایند: «انتظار فرج از نیمهٔ خرداد کشم». امام و یاران فداکارشان در فرهنگ عمومی کار کردند تا ۱۵ خرداد پدید آمد که امام، از آن انتظار فرج داشتند.

آرام بود و مطمئن
از صحبت عمیق این بزرگواران در دادگاه، مشخص است که بر اساس استدلال و منطقی صحیح، حرکت کردند و نمی‌توان حرکت حساب‌شده و ایثارگرانهٔ آن‌ها را به چیزی جز غیرت دینی و ملی نسبت داد.

شما که از دههٔ ۱۳۴۰ با رژیم طاغوت مبارزه می‌کردید و سالیان سال زندانی این رژیم بودید، آیا آن را همان‌قدر ساده‌لوح و درمانده که بعضی از رسانه‌ها ترسیم می‌‌کنند، می‌دیدید؟ جنگیدن با چنین رژیمی نباید خیلی کار سختی بوده باشد؛ این‌طور نیست؟
متأسفانه همین‌طور است! رژیم طاغوت از پیچیده‌ترین ابزار امنیتی و راهبردی سرویس‌های اطلاعاتی موساد و سیا استفاده می‌کرد، بنابراین کمال ساده‌لوحی است که تصور کنیم ساده‌لوح و بیچاره بود. این‌گونه توصیف‌کردن رژیم طاغوت، در واقع ضایع‌کردن تلاش‌های مبارزین است که در این راه از همه‌چیز خود گذشتند و رنج‌ها و زندان‌ها و تبعیدها و شکنجه‌های هولناکی را تحمل کردند و خیلی‌ها هم در این راه شهید شدند. متأسفانه در روایت دفاع مقدس هم همین مشکل را داریم. اگر دشمن ما این‌قدر زبون بود که حضرات توصیف می‌کنند، چرا این جنگ ۸ سال طول کشید؟!
حضرت امام، عملیات دشمن را بسیار پیچیده می‌دانستند و به همین دلیل ایشان هم برنامه‌ریزی‌های پیچیده‌ای می‌کردند. ایشان بسیار برنامه‌ریز بودند و به این موضوع اهمیت می‌دادند. ۲، ۳ مثال از عملکرد رژیم پهلوی، موضوع را روشن می‌کند.
اولین‌بار که امام قاطعانه و علنی در برابر برنامه‌های رژیم پهلوی ایستادند، تصویب‌نامهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. اسدالله علم نخست‌وزیر وقت، این تصویب‌نامه را مطرح کرد تا در بین متدیّنین تفرقه ایجاد کند. در نهضت مشروطه به مردم وعده داده شده بود که غیر از مجلس کشوری، مجالس استانی و شهرستانی هم خواهند داشت که در این لایحه، تحت عنوان ایالتی و ولایتی از آن نام برده شده بود؛ این آرزویی بود که تا آن روز برآورده نشده بود و طبعاً مورد علاقهٔ مردم بود. اما واقعیت چیز دیگری بود! رژیم می‌خواست با این لایحه، روشنفکران و رجال سیاسی را در برابر متدیّنین قرار بدهد و ۲، ۳ کار دیگرش را تحت لوای ظاهرفریب انجمن‌های ایالتی و ولایتی انجام بدهد.
در این لایحه آمده بود که انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان باید به یکی از مذاهب رسمی کشور -یعنی اسلام، مسیحیت، یهود و زرتشت- اعتقاد داشته باشند و قسم‌خوردن به کلام‌الله مجید، ضرورتی ندارد و به هر کتاب آسمانی‌ای می‌شود قسم خورد! فقط توجه به همین یک نکته نشان می‌دهد که رژیم با چه زیرکی خاصی می‌خواست به‌تدریج اسلام را از صحنهٔ سیاسی و اجتماعی حذف کند.
فریب دیگر، دادن حق رأی و انتخاب‌شدن به زنان بود. بدیهی است که نه اسلام و نه امام، با مشارکت زنان مشکلی داشتند، اما این حربهٔ رژیم برای پنهان‌کردن مقاصد اصلی خود بود و به همین دلیل علما و در رأس آن‌ها امام، با این لایحه مخالفت کردند و فرمودند: «زنان ما بسیار باهوش‌تر و زیرک‌تر از این هستند که فریب این فریبکاران را بخورند! شاه و نخست‌وزیر در این امور، حق قانون‌گذاری ندارند و این طرح باید در مجلس مطرح و توسط نمایندگان تصویب شود!» سپس امام به این نکتهٔ دقیق اشاره کردند: «پدرش می‌خواست مثل آتاتورک که تلاش کرد ریشهٔ دین را در ترکیه بخشکاند، ایران را هم غیر اسلامی و غیر دینی کند که با مقاومت علما و متدینین موفق نشد، حالا محمدرضا می‌خواهد قرآن را از اعتبار بیندازد و اسلام و تشیع را از دین رسمی و مذهب رسمی پایین بیاورد». در هر حال، با هوشمندی حضرت امام و مردم متدیّن، لایحهٔ ایالتی و ولایتی رژیم لغو شد و رژیم در این مرحله، نتوانست به اهداف خود دست پیدا کند.
خدعهٔ دیگری که رژیم شاه به کار برد، این بود که می‌خواست توسط آیت‌الله شریعتمداری، تحت این عنوان که می‌خواهد به حوزه‌ها سر و سامان بدهد و زبان‌های انگلیسی، فرانسه و… را هم در حوزه تدریس کنند، مقدمات لازم را فراهم کرد و بودجهٔ قابل توجهی را اختصاص داد تا این کار عملی شود و حوزه و مرجعیت از اعتبار بیفتد. یادم هست که در ارتباط با این قضیه در ظرف ۱ روز، ۶ بار خدمت حضرت امام و ۵ بار خدمت آیت‌الله شریعتمداری رفتم و عرض کردم: «آیت‌الله میلانی از مشهد پیغام داده‌اند که نباید اجازه بدهیم رژیم به مقصودش که تفرقه‌افکنی بین دو مرجع تقلید و ایجاد آشوب در قم هست، برسد!» امام فرمودند: «من حرفی ندارم، فردا از صبح تا عصر در خدمت شما هستم تا برویم و این مسئله را حل کنیم». این واقعاً عمق و تسلط امام بر امور و عمق اشتباه عده‌ای را که در اطراف یک مرجع تقلید قرار می‌گیرند، نشان می‌دهد که چگونه به جایگاه و شأن یک مرجع صدمه می‌زنند. سرانجام بار پنجمی که خدمت امام رفتم، ایشان مدارکی را نشان دادند که شاه می‌خواهد در برابر حوزهٔ علمیه، دارالتبلیغ بزند و حوزه را به این شکل تضعیف کند! بنابراین می‌بینید که رژیم شاه چقدر هوشمندانه، برنامه‌ریزی می‌کرد و از کارشناسان باهوش و باتجربه‌ای برخوردار بود.

آرام بود و مطمئن
یاران حضرت امام در طی سال‌ها، تلاش کردند نیت و مقصود ایشان را در بین مردم به فرهنگ تبدیل کنند.

به نظر شما بین نسل اول انقلاب و نسل‌های بعدی، چه تفاوت‌هایی وجود دارد؟
به نظر من تنها تفاوتی که وجود دارد، ابزار است. خود من یک نوجوان ۱۵ ‌ساله بودم که به خاطر شرکت در راهپیمایی علیه اسرائیل، دستگیر شدم و به زندان افتادم. در آن زمان، ما هیچ وسیله‌ای برای رساندن پیام خود و پیام مظلومان عالم نداشتیم. ابزار ارتباطی امروز، اصلاً قابل قیاس با دورهٔ ما نیست. نسل امروز، از امکانات وسیعی هم برای آموزش و هم برای تبلیغ برخوردار است که ما یک‌دهم آن‌ها را هم نداشتیم! منتهی همین ابزار می‌تواند بلای جان نسل جوان هم باشد؛ بدین معنا که او دائم در معرض امواج تبلیغاتی علیه دین و معنویت است. حضرت آقا بارها در فرمایشات‌شان گفته‌اند که نسل جوان ما پاک، متدین و مقاوم است و نباید بر اساس ظاهر درباره‌اش حکم کرد. در عین حال باید مراقب باشیم که رسانه‌های جهانی، جوانان ما را به انحراف نکشانند! نسل جوان ما، با پرسشگری است که رشد می‌کند؛ به همین دلیل ما نباید از پرسشگر‌بودن و حتی انتقاد و اعتراض جوانان بترسیم و مانع از سؤال‌کردن‌شان بشویم. آینده متعلق به جوانان است و تنها راه شناخت خود و جهان، پرسیدن و تحقیق‌کردن و پاسخ درست دریافت‌کردن است.

حضرتعالی جزء معدود کسانی بودید که همراه امام از پاریس به تهران آمدید. از حال و هوای آن ساعات و روحیهٔ امام و حالات دیگران برایمان بگویید!
واقعیت این است که وقتی در پاریس سوار هواپیما شدیم، هیچ‌کدام‌مان امید اینکه زنده به تهران برسیم نداشتیم و شما تنها چیزی که می‌توانستید در چهره‌ها ببینید، فقط نگرانی بود و بس؛ البته غیر از حضرت امام که آرام و مطمئن در طبقهٔ دوم هواپیما نشسته بودند! و من و شهید عراقی هم در محضرشان بودیم. من تمام مدت، فقط نشسته بودم و امام را تماشا می‌کردم. مسئولیت‌ها را سیّداحمد آقا و شهید عراقی به عهده گرفته بودند و اگر کاری پیش می‌آمد، افراد را صدا می‌زدند. امام بسیار آرام و مطمئن نشسته بودند و من مصداق بارز آیهٔ شریفهٔ «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» را در چهرهٔ نورانی ایشان می‌دیدم. بقیه، نگران و مضطرب بودند و نمی‌توانستند آرام بگیرند. این حالت موقعی که از مرز ترکیه وارد ایران شدیم، بیش‌تر هم شد. مخصوصاً موقعی که گزارش دادند که ۳ هواپیمای فانتوم، هواپیما را محاصره کرده‌اند، هیچ‌کدام‌مان امید اینکه زنده به مهرآباد برسیم نداشتیم. حضرت امام آرام نشسته بودند و وقتی خلبان در نیمه‌های راه به ایشان پیشنهاد کرد که بروند و روی تخت او استراحت کنند، انگار نه انگار که شرایط خطرناک و بحرانی است؛ تشریف بردند و یک ساعت خوابیدند. بعد هم تشریف آوردند و وضو گرفتند. برای امام خطر معنا نداشت. البته آرامش امام منحصر به آن پرواز نبود، ایشان همیشه آرامش داشتند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

آرام بود و مطمئن
نسل جوان ما، با پرسشگری رشد می‌کند؛ به همین دلیل ما نباید از پرسشگر‌ی و حتی انتقاد و اعتراض جوانان بترسیم

پژوهشکدهٔ تاریخ معاصر | انتشار ۱۳۹۸/۱۰/۲۴

نظرتان را بنویسید

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید

فهرست مطالب