asgaroladi preloading image

حبیب‌الله مردی از تبار نور و آیینه

سروده‌ای از جناب آقای سید ضیاءالدین موسوی

حبیب‌الله مردی از تبار نور و آیینه

نشستم خط به خط خواندم کتاب خاطراتش را
شهادت‌گونه دیدم کل دوران حیاتش را

صفاتش را مجزا کردم از هم بر زدم تک‌تک
قوی‌دل، بااراده، قهرمان‌خو، پهلوان‌مسلک

چه انسانی، عجب شخصیت بی‌مثل و مانندی
چه رفتاری، چه کرداری، چه مرد آبرومندی

حبیب‌بن‌مظاهروار می‌بینم مرامش را
خوشا در جنگ تنها آنکه نگذارد امامش را

برای آرمان‌هایت اگر باشد خوشا زندان
برای عزت میهن خوشا مردانه در میدان

خوشا در اوج قدرت با ضعیفان مهربان بودن
خوشا دائم به فکر سفره مستضعفان بودن

عزیز ماست هرکس که ز شیطان برحذر باشد
حبیب ماست هرکس در ولایت ذوب اگر باشد

برای این و آن گاهی چراغ راه باید شد
حبیب خلق تا باشی، حبیب‌الله باید شد

بدان در هر دو عالم رو سفیدی، خانه‌آبادی
اگر باشی یکی همچون حبیب عسگراولادی

حبیب‌الله مردی از تبار نور و آیینه
مدال عزت «بسیار صالح» داشت بر سینه

کسی که پیر ما در وصف او فرمود؛ عاشق بود
به معنای حقیقی از «مجاهدهای صادق» بود

نظرتان را بنویسید

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید

فهرست مطالب