برای محرومین می‌سوخت و می‌ساخت

برای محرومین می‌سوخت و می‌ساخت

خاطره

فکر می‌کنم وظیفه‌ام باشد که دربارهٔ مرحوم حاج‌آقای شفیق، چند جمله‌ای را تقدیم کنم:
من ۶۰ سال است که با شفیق آشنا هستم. در محضر خداوند عرض می‌کنم که در دوران‌های گوناگون -در زندان و ایوان، در مسئولیت‌های گوناگون- هیچ‌گاه در عدالت او شک نکردم.
در دوران مبارزه، همیشه برای انجام سخت‌ترین و خطرناک‌ترین کارها، داوطلب می‌شد. هیچ‌گاه نشد جمع تصمیمی بگیرد و ایشان بگوید: «نمی‌توانم!»
خیلی از عزیزانی که در مؤتلفهٔ اسلامی فعالیت داشتند، در زندان شکنجه شدند، اما حبیب‌الله شفیق در کنار سیّداسدالله لاجوردی و محمدعلی رجائی، از مقاوم‌ترین چهره‌ها در زیر شکنجه‌های رژیم بود و دشمن نتوانست با بازداشت‌های متعدد و شدیدترین شکنجه‌های شب تا صبح، هیچ اطلاعاتی از جانب او به دست بیاورد.
جا دارد که از پدر و مادر ایشان هم تقدیر و تشکر کرد، چرا که در مبارزات، یکی از خانه‌های نمونه، خانهٔ مرحوم حاج حسن شفیق بود و دستگیرشدگان را با افتخار به خانه‌اش می‌پذیرفت؛ تا حدی که خودش جلوی در می‌ایستاد و آن‌ها را تعارف می‌کرد. حبیب‌الله شفیق، در سایهٔ پدر و والدهٔ گرامی‌اش، فعالیت می‌کرد.
فراز دیگر زندگی او، خدمت به دین و روحانیت بود و در این مسیر، هیچ‌چیز مانعش نبود. از اینکه خادم مسجد امین‌الدوله شود تا اینکه در خدمت امام(ره) و روحانیت و حوزهٔ علمیه و جامعهٔ ایمانی باشد، از هیچ خدمتی روی‌گردان نبود.
و آخرین جمله‌ای که باید دربارهٔ او عرض کنم، این است که در خدمت به محرومین می‌سوخت و برای آن‌ها می‌ساخت.
رضوان الله تعالی علیه

نظرتان را بنویسید

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید

فهرست مطالب