امام خمینی و رهبر انقلاب
امام خمینی
جناب آقای حبیبالله عسگراولادی را که سوابق طولانی با اینجانب دارند و ایشان شخص صالح و کارآمد متدیّنی هستند. من، آقای عسگراولادی را خیلی خوب میشناسم که ایشان هم نظیر آقای عراقی از اول نهضت همراه بود و زحمت کشید و من او را مرد بسیار صالحی، بسیار فداکاری میدانم.
آیتالله العظمی خامنهای
به نظر من مرحوم عسگراولادى در سه بخش انسان برجستهاى بود.
یک بخش، بخش دینى، تدیّن بود. ایشان انصافاً متدیّن، متعبّد به معناى واقعى، پایبند به مسائل شرعى و دینى به معناى واقعى کلمه بود. یعنی حقیقتاً انگیزهٔ تدیّن بود که ایشان را به کار و به مبارزات دشواری که در طول سالهای متمادی (آنطور که شنیدم از قبل از مبارزات انقلاب و زمان فدائیان اسلام و بعضی از اینها، تا دورهٔ مبارزات روحانیّت در سال ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲) و تا آخر عمر وادار میکرد.
جنبهٔ دومى که در آقاى عسگراولادى بود، جنبهٔ اخلاقى بود. ایشان انسانى داراى اخلاق حَسَن شرعى بود، یعنی بسیار انسان صبور، بسیار متین و و انسان باانصافی بود که این را ما در رفتارهای ایشان میدیدیم. انسان مراقبى بود؛ مراقب خودش و مراقب حرفزدنش بود.
جنبهٔ سوم آقای عسگراولادی، جنبهٔ فکرى بود. انسانی بسیار خوشفکر در مسائل سیاسی و مسائل اجتماعی بود و به هیچوجه ایشان یک انسان عامى نبود. در همهٔ مسائلى که وارد میشد، اهل فکر بود؛ بهخصوص در مسائل اقتصادى، در مسائل سیاسى هم همینطور. انسانی اهل فکر و اهل فهم بود؛ میفهمید، تشخیص میداد. آدمى بود اهل فکر، خوشفکر، اهل استدلال، اهل منطق، واقعاً در مسائل گوناگون ذهنش کار میکرد، انسان جامعى بود.
مراجع عظام تقلید
آیتالله العظمی وحید خراسانی
در چهارراه گلوبندک هیئتی آنجا بود، از آنجا ایشان را میشناختم؛ از همان زمان جوانمرد دین بود. واقعاً متدیّن بود و هر کاری که میکرد، روی عقیده بود. البته معصوم نیست، ولی سعی میکرد که کارهایش مطابق دین باشد.
واقعاً نبودنشان خلائیست و مثل او من الان نمیبینم؛ حالا هست یا نه، من نمیبینم. ما با ایشان متجاوز از پنجاه سال سابقهٔ دوستی داریم. واقعاً این مرد عجیب بود.
آیتالله العظمی نوری همدانی
مرحوم مغفور آقای عسگراولادی(ره) فرد شاخص و پیشقدم بودند. در هر مرحله از مراحل تعهّد، بسیار دقیق. از طرفی اهل قلم بسیار قوی و توانمند و پاسخگو از جهت اهل بیان و خطابه. در هر عرصهای فرد ممتاز و تأثیرگذار بودند. در شرایطی که ایران، غرق در سکوت و خفقان بود و در ظلم و استبداد بود، کسانی که به این میدان قدم گذاشتند و توانستند سکوت را بشکنند و شخصیت خودشان را نشان دهند، مؤتلفه بود و آقای عسگراولادی در رأس این جمعیت بود. آقای عسگراولادی هیچوقت امام را تنها نگذاشتند؛ با امام بودند و بعد هم با رهبری معظم بودند. بسیار پخته، عمیق، شجاعانه و اسلامی فکر میکرد و اسلامی قلم میزد. اینجور افراد یک فرد نیستند، خیلی قیمت دارند. یادم هست شهید عراقی به شهادت رسید، امام بیانیه صادر کرد -در صحیفهٔ نور هم هست- و فرمود: «او برای من یک نفر نبود، به اندازهٔ بیست نفر بود، فرزند من بود». آقای عسگراولادی هم، چنین فردی بود؛ قابل اعتماد، شجاع، خوشفکر، آماده، مقیّد، متعهد، انقلابی.
آیتالله العظمی موسوی اردبیلی
آقای عسگراولادی کسی بود که فرد نبود، جماعتی بود. اگر میگفتند آقای عسگراولادی در این جمع هست، این جمع همهاش مقبول بود؛ تمام کارهایش مقبول بود. ایشان را به عنوان جماعتی، گروهی، گروه متشکّل گروهی که اشکال ندارد، همه قبول دارند.
ایشان در تمام عمرش طوری کار و رفتار کرد که هیچگونه عیب، ایراد، اشکال و جای نقد ندارد؛ من در ایشان سراغ ندارم. خیلی مشکل است فردی در تمام کارها هم باشد و هم عیبی نداشته باشد.
با درگذشت آقای عسگراولادی گروهی از بین رفته است. واقعاً ما از نبودن ایشان احساس تأثر میکنیم.
آیتالله العظمی مکارم شیرازی
از گروههایی که قبل و بعد از انقلاب خط و مسیرشان عوض نشد و در آن مسیری که بودند ادامه دادند، مؤتلفه است و در رأس مؤتلفه هم مرحوم آقای عسگراولادی بود که این یک امتیاز مهمی برای کل مؤتلفه و شخص ایشان است. بعد از انقلاب دیدیم چه حوادثی در سالهای مختلف در انتخابات و غیر انتخابات بهوجود آمد، باز هم افراد و گروههایی ریزش کردند، ولی مؤتلفه همچنان در همان مسیر باقی ماند. واقعاً جای شکر است برای مؤتلفه که خدا را شکر کنند، نه قبل از انقلاب و نه بعد از انقلاب و نه در طوفانهای مختلف، تغییر مسیر و تغییر شکل ندادند و این باید بگوییم لطف الهی است. یعنی به استجابترسیدن «اهدناالصراط المستقیمی»ست که در نمازها، همهروز تکرار میکنیم. الحمدللّه مؤتلفه و مرحوم عسگراولادی این چنین بود. وقتی دیدم همهٔ افکار، همه به ایشان اظهار ارادت کردند، نفوذ ایشان را در قلوب و افکار بیشتر دیدم.
آیتالله العظمی مظاهری
وقتی امام، مدرّس حوزه بودند و فقط شاگردان امام ایشان را میشناختند، مؤتلفه خصوصاً جناب آقای عسگراولادی به همراه امام زمینهساز نظام اسلامی بودند و ذرهای کوتاه نیامدند. ما همیشه مرید حزب مؤتلفهٔ اسلامی بوده و خواهیم بود و مرید بسیاری از اعضای آن، از جمله آقای عسگراولادی.
آیتالله العظمی جوادی آملی
مرحوم عسگراولادی چون مکتب قرآن و عترت را از راه علما و قرآن و مراجع گرفته بود و خودش هم مطالعه داشت، به این دو مسئله فکر میکرد.
دعاهای برجستهٔ صحیفه -که صحیفه را کنار قرآن کریم قرار داد- این است که خدایا! تو که میخواهی به مردم خیر برسانی، توفیق بده خیر مردم به دست من باشد. اما خدایا! توفیق بده متواضعتر باشم، عالمتر باشم، مهربانتر باشم، باتقواتر باشم. وجود مبارک امام سجاد(ع) عرض کرد: خدایا! همه عائلهٔ تو هستند. تو همه را اداره میکنی، تو که مستقیماً دیده نمیشوی، به دست دیگران اداره میکنی، به دست مردم اداره میکنی، به دست مراجع اداره میکنی، توفیق بده که به دست من خیر به جامعه برسد. مرحوم عسگراولادی اینجور بود.
ایشان مدیریت خوبی داشت. سعی کرد قائم به شخص نباشد. شخصیت حقوقی، فقه باشد. وجود مبارک امام سجاد(ع) در دعای مکارمالاخلاق عرض کرد: خدایا! به من عرضهٔ اداره بده. کفایت قلمرو مسئولیت تاج الهی است… من نسبت به حوزهٔ مأموریتم عرضه داشته باشم. اگر تجارت است، در تجارتخانه مدیر خوبی باشم. اگر سیاست است، در قلمرو سیاست مدیر خوبی باشم. اگر احسان مردم است، در قلمرو احسان مدیر خوبی باشم؛ کسی جا نیفتد. سیمای مرا ولی و والی خوبی، مدیر و مدبّر خوبی قرار بده با زیرمجموعهٔ خودم خوب تا کنم نه برنجم نه برنجانم، نه قهر کنم نه قهر کنند. این نعمتیست. کسی که عالمانه زندگی میکند، عالمانه حوزهٔ خودش را اداره میکند باقیست، مابقی الدهر.
آیتالله العظمی علوی گرگانی
مرحوم آقای عسگراولادی شخصیت بسیار والایی بودند. خصوصیاتی که مرحوم آقای عسگراولادی داشت، مخصوص به خودشان بود. کسی که همیشه حق را جلو میاندازد ولو به ضررش باشد، این خیلی مهم است؛ دنبال حق رفت. زندانرفتنها، فشارها، شکنجهها، آزار و اذیتها همه را در راه حق تحمل کرد. آقای عسگراولادی بهترین نمایندهٔ مرحوم امام بود. خیلی مقام بالایی داشت.
ایشان بر خودش هم مسلط بود، تسلط بر نفس داشت و این شیطان را کنارگذاشتن است.
آیتالله العظمی هاشمی شاهرودی
مرحوم عسگراولادی امتیازات ویژهٔ خاصی داشت و در زمینهٔ تقلید، در هر جایی که تقلید هزینه داشت، ثابت قدم بوده است. عسگراولادی از مقلّدین راستین امام خمینی(ره) بود. اشخاصی همچون مرحوم عسگراولادی با ارتحال نمیمیرند و زندهاند.
علما و روحانیون
آیتالله سیّدمحمد حسینی بهشتی
این یاران عزیز مؤتلفه بر اساس اعتقاد به ولایت فقیه از همان وقت، خطشان خط اسلام اصیل، خط اسلام همراه با پذیرش رهبری تمامعیار، فقیه جامعالشرایط بود. حاج صادق امانی، حاج مهدی عراقی و آقای عسگراولادی و چند تن دیگر، بچههای جوان عزیز مسلمان را تربیت میکردند؛ هم با روح ایمان و هم سلحشوری. اینها درست با تمام وجودشان در خط اصیل اسلام و قرآن و فقاهت، همان که امروز به آن میگویید خط امام، حرکت کردند.
آیتالله خزعلی
آقای عسگراولادی از افراد فرزانه و سربلند و دارای احساسات خوب نسبت به انقلاب است و باید بگویم مؤتلفهٔ اسلامی هم به گرد ایشان میگشت. ایشان وظیفهٔ خود را شناخت و روحیهٔ آن عده از بچههای مؤتلفه و امام که رفتند و حسنعلی منصور را ترور کردند را تقویت کردند. ایشان فردی فداکار بود و به حضرت امام هم با اخلاص بود و از خطر نمیترسید.
آیتالله مهدوی کنی
جناب آقای عسگراولادی(ره) از دوستان بسیار قدیمی ما بودند. در ملاقاتی که با ایشان قبل از رحلت آیتالله بروجردی در راه قم داشتم، از بیاناتشان فهمیدم که ایشان یک مرد متدیّن، معتقد و متعبّد به مرجعیت و تقلید است.
سیاسی بود، ولی سیاسیکار نبود و این برای ما که مسلمان و مؤمن هستیم، بسیار مهم است. سیاسیکاری غیر از سیاسیِ دینی بودن است. واقعاً سیاسی بود و اینطور نبود که خودش را کنار بکشد.
مرحوم آقای عسگراولادی مؤمنی بود متعبّد، یعنی به تعبیر بنده، مسلمان انقلابی بود و نه انقلابی مسلمان.
بعد از ایمان و روحیهٔ انقلابی، مهمترین خصوصیت ایشان همین روحیهٔ امدادی بود.
مرحوم آقای عسگراولادی یک مسلمان انقلابیای بودند که کار و روش ایشان برای همه اُسوه بود.
مرحوم آقای عسگراولادی هم مؤمن بود، هم فقیه؛ یعنی فقط یک مؤمن خالی نبود، مُلّا و چیزفهم بود. با قرآن ارتباط داشت، تفسیر خوب میگفت. فقه میدانست. آن چیزی را هم که نمیدانست، به دنبالش میرفت. واقعاً مؤمن فقیه بود. همینطور هوایی حرف نمیزد.
آیتالله امامی کاشانی
جایگاه صدق در بهشت جایگاه بسیار رفیعی است. آنها کسانی هستند که در تمام مراحل صادق هستند، نه تنها در گفتن، بلکه حالاتشان هم حالات صدق است. گاهی انسان دروغ نمیگوید، اما این مرحلهٔ اول صدق است، ولی بعد کردار و حالات انسان است که صداقت او را بازتاب میدهد تا برسد به آنجا که انسان بشود مجسمهٔ صدق. بعضی از انسانها اینجوری پیش میروند، مرحوم عسگراولادی هم اینگونه بودند.
بنده از آغاز که ایشان را دیدم، صفا و خلوصشان مرا جلب کرد و بعد در ادوار مختلف بیشتر به ایشان ارادت پیدا کردم.
آقای عسگراولادی ایثار داشت و خدا را بر هر چیز دیگری ترجیح میداد و هر چیزی را که تشخیص میداد، به تکلیف عمل میکرد. البته ممکن است انسان گاهی در تشخیص اشتباه کند، لیکن سعی خود را میکند که آن اشتباه را جبران کند؛ البته بنده در ایشان اشتباهی را سراغ ندارم. ایشان یکپارچگی و وحدت در کشور را میدید و اینکه همه باید زیر یک خیمهٔ واحد باشند و این پراکندگیها را باید بهتدریج تحت لوای ولایت جمعوجورشان کرد. آنچه را که تشخیص میداد رضای خداست، عمل میکرد و این واقعاً قابل تقدیر است. بعد هم که کمک به فقرا، مستضعفین و دوستدار عِلم و عالِم بودند.
آیتالله یزدی
در خصوص جناب مستطاب حاج آقای عسگراولادی لازم میدانم به عرض برسانم که صرف نظر از معلومات حوزهای که ایشان را روحانی بدون عمامه نام میبرند و صرف نظر از روحیّات و اخلاق پسندیده که برای همهٔ دوستان و معاشران و همکارانشان روشن است، دارای شخصیت انقلابی اصیلاند که تنها با پیروی از امام(ره) و تبعیت از مقام معظم رهبری از سالهای اول انقلاب اسلامی یعنی از سال ۱۳۴۲ تا امروز در خط مستقیم ولایت فقیه حرکت داشته و دارند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی
آشنایی و دوستی دیرینهای با مرحوم عسگراولادی داشتم که سابقهٔ آن حتی به پیش از آغاز حرکت انقلاب اسلامی در دوران مبارزه برمیگردد. مرحوم عسگراولادی در طول تمام زندگی مبارزاتی و سیاسی خود، هرگز از مسیر صحیح انقلاب و امام(ره) منحرف نشد و این مسیر را تا آخرین روز حیات خود با استحکام ادامه داد. سابقهٔ آشنایی بنده با ایشان و دوستانش به قبل از شروع مبارزات دوران انقلاب مربوط میشود و طی سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان از جمله دوستان و همراهان خوب و دلسوز یاران انقلاب بود.
یکی از خصوصیات خوب مرحوم عسگراولادی، ایمان به خدا و حرکت و اقدام برای جلب رضای حق بود. ایشان (به قول خودشان) یار زندان و ایوان بود و سعی کرد از مسیر درست اعتقادی خود خارج نشود و فردی خداترس و همکاری منصف برای مجموعهٔ نیروهای انقلاب بود.
آیتالله حائری شیرازی
مرحوم عسگراولادی هر زمان برای انجام کاری حدود الهی را رعایت میکرد. او قبل از اینکه وارد سیاست شود، معتقد به خدا و دین بود. امام علی(ع) فرمودند: «در دنیا چیزی را ندیدم مگر اینکه خدا را قبل از آن، با آن و بعد از آن مشاهده کرد». مرحوم عسگراولادی هم هر وقت میخواست در میدان سیاست حرفی بزند، قبل از آن، با آن و بعد از آن خدا را میدید؛ قبل از اینکه حرفی بزند وجود الهی را رعایت میکرد.
آیتالله مجتهد شبستری
مرحوم عسگراولادی از فعالان بازار بود، اما برخلاف ادعای بدخواهان، زندگی ساده و دور از تشریفات و تجمّلات را برای خود برگزیده بود و زمانی که سرپرست کمیتهٔ امداد امام خمینی بودند، حقوق اندک و ناچیزی از آنجا دریافت میکردند. ایشان یک شخصیت بسیار وارسته و آشنا به علوم حوزوی بود و به روحانیت بسیار علاقهمند بود و سعی میکرد که حتماً شئون روحانیت را رعایت کند و به آنها احترام بگذارد. همیشه اهل استدلال، تواضع و ادب بود.
آیتالله استادی
قدری که انسان در مورد آقای عسگراولادی فکر میکند، امتیازها و خصوصیات زیادی در ایشان بود و برکاتی داشت که برای آینده است.
تقریباً ما در مجموعههای سیاسی شاید نداشته باشیم که مانند مؤتلفه سه، چهار دهه ادامه پیدا کند و این بهنظر میآید مرهون شخص ایشان بوده است. و همینطور کمیتهٔ امداد که در طول این بیشتر از سی سال در خیلی جاها جابهجایی زیاده شده، ولی در این مجموعه هم نبوده است، که به واسطهٔ مرحوم عسگراولادی بود. مدیر متواضع تواضعش باعث موفقیتش میشود.
من مکرر در ملاقات با ایشان و دوستان ایشان عرض میکردم، اعتماد به کمیتهٔ امداد را که میگفتیم به شخص ایشان برمیگشت. کمتر ما انسانی سراغ داریم که اینقدر مورد اعتماد امام و رهبری و مراجع و متدیّنین باشد. اعتماد به ایشان به معنای واقعی کلمه ادامه داشت، اگر به کمیتهٔ امداد اعتماد داشتند، یکی از عوامل مهمش ایشان بود. اگر حزب مؤتلفه را حزب دینی و مذهبی میدانستند –نمیخواهم منحصر کنم- ولی ایشان خیلی دخیل بوده است. هم در ادامهٔ بیحرف و سخن حزب و هم در ادامهٔ کمیتهٔ امداد.
آقای عسگراولادی هم حزب را داشت و هم کمیته را داشت و هم کارسازیهای فراوانی داشت. خیلی گرفتاریها را حل میکرد، شاید بهترین کاری که از ایشان میتواند در آینده نتیجه داشته باشد، این کارراهاندازیهاست.
از نظر سیاسی هم این جملهها که برخی خوششان آمد، برخی خوششان نیامد در این اواخر، دلسوزی را میرساند. کسی میگوید این حرف درست نبوده، نبوده چرا ایشان گفته؟ چرا نگفته؟ اعتماد به نفسشان را میرساند. واقعاً ما میگوییم پیرو این و آن نبود، خودش روی پای خودش بود.
ایشان خودش متدیّن بود و واقعاً در انتخاب افراد و همکار ملاکش تدیّن بود.
آیتالله خرازی
تبعیّت آقای عسگراولادی از ولایت فقیه از حضرت امام، بعد هم مقام معظم رهبری مشهود بود. ایشان با حجّت قدم برمیداشتند. حضرت ولیعصر(عج) از ما خواستند با حجّت قدم برداریم؛ علما را حجّت قرار دادند. سعی ایشان بر این بود که با حجت قدم بردارد و کارهایش را با نظر حجّت خودش هماهنگ کند.
آیتالله علوی بروجردی
آن مرحوم وارث حرکتی بود که در طول تاریخ شیعه به عنوان پشتوانهٔ روحانیّت در میان مردم عمل کرده است. و همیشه در طول تاریخ افرادی اینگونه عمل کردهاند.
مرحوم عسگراولادی سیاسی بود، اما سیاسیبودن او مولود مذهبیبودن و تدیّنش بود، یعنی اگر مرجع تقلید او میگفت نباید شما در هیچ کاری دخالت کنید، خودش را کنار میکشید.
مرحوم عسگراولادی از تبار کسانی بود که به عنوان پشتوانهٔ روحانیّت عمل کردند.
آیتالله ممدوحی
حبیبالله عسگراولادی مکتب عاشورا را شناخت و توانست سالها در آن مسیر حرکت کند. تلاش او برای خدمترسانی به محرومان و مستضعفان ستودنی بود و سالها در کمیتهٔ امداد امام خمینی بهعنوان نمایندهٔ ولی فقیه فعالیت داشت و عمر با برکت خود را صرف خدمت به محرومان کرد. مواضع سیاسی و انقلابی این چهرهٔ انقلابی در مسیر نهضت امام روشن بود و پشتوانهٔ این انقلاب محسوب میشد.
آیتالله سیّدرضا تقوی
واقعاً ایشان یک انسان خودساخته بود؛ یک انسان خودساخته به تمام معنا. خیلی هم روی خودش کار کرد. همیشه برای دیگران بود، خودش نبود. و برای دیگران تلاش میکرد و میکوشید و مرجع همهٔ نیازمندان و بیپناهان و گرفتاران؛ چه نیازمندان سیاسی، چه نیازمندان فرهنگی، چه نیازمندان مالی.
واقعاً متعبّد بود و تکلیفمدار. اصلاً سیاسیکار نبود. خیلی هم رُک بود. جلسات سیاسی بسیار زیادی باهم داشتیم بهخصوص جلسات مربوط به مجلس، شفاف مطلب را میگفتند، با کمال ادب بدون اینکه شخصیتشکنی کنند و کسی را بشکنند. ایشان در یک قالب محترمانه و با ادبیاتی که خاص خودش بود و متواضعانه، مطلب را رد میکرد. شخصیتی که ایشان داشت واقعاً قابل احترام است.
ایمان و دیانت ایشان یک مسئله است. تلاش در جهت ترویج و تقویت این ایمان و دیانت از زندانها شروع میشود و مبارزه، یک فصل است. ولایتمداری ایشان، یک فصل است. خدمتگزاری ایشان، یک فصل است و سیاستمداری -سیاستمدار از نوع سیاستمدار اسلامی، نه سیاستمدار معمولی که در دنیا مصطلح است- این خودش یک بحث است. ارتباط با مراجع و حوزههای علمیه و روحانیت، یک فصل است. جناب آقای عسگراولادی چنین شخصیتی بود که با نبودش در جامعه، احساس کمبود و خلاء میشود و حضورش همراه خیر و برکت بود. من شاید شخصیتی را سراغ ندارم که اینقدر مورد احترام همهٔ مراجع و علماء باشد. همه ایشان را قبول داشتند حتی رُقبای سیاسی او، به او احترام میگذاشتند و قبول داشتند.
شخصیت قابل احترام و خدوم که تلاشها و حرکتها و مواضعش بر اساس معرفت بود. مبنای همهٔ موضعگیریهایش جمعبندی که بر اساس معیارهای اسلامی و معرفتی به آن میرسید، بود و هیچوقت خارج از این چهارچوب اظهار نظر نکرد.
آیتالله علمالهدی
مرحوم حاج حبیبالله عسگراولادی جوهرهٔ اصیل انقلاب بود و عمر انقلابی ایشان از عمر انقلاب اسلامی بیشتر بود، چرا که اگر عمر انقلاب پنجاه سال باشد، عمر مبارزهٔ انقلابی ایشان شصتوچهار سال بود. مرحوم عسگراولادی نماد یک عمر عشق و ارادت به یار با وفای پیامبر(ص)، یعنی امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری بود. ایشان از سال ۱۳۲۷ به تبعیت از آیتالله کاشانی، مبارزه را آغاز کرد و در سنین نوجوانی دستگیر شد و این سرآغاز فعالیت سیاسی ایشان محسوب میشود. او با یک عمر مقاومت، زندگی سعادتمندانهاش را به پایان رساند. مرحوم عسگراولادی اُسوه و الگوی ارزشمند انقلاب بود.
آیتالله سیّداحمد خاتمی
بزرگانی مانند آقای عسگراولادی تاریخ و شناسنامه انقلاب هستند و پیش از انقلاب از چهرههای استوار، ثابتقدم، خستگیناپذیر و شجاع بودند که طعم زندان و تبعید را چشیده بودند. آنچه دربارهٔ آقای عسگراولادی در قبل از انقلاب مهم است اینکه این ایشان و همرزمانشان، رزمندهٔ دو عرصهٔ مبارزه با طاغوت و التقاط بودند. جمع این دو در آن زمان نیاز به بصیرت ویژه دارد و ایشان از این بصیرت ویژه برخوردا بودند.
بعد از پیروزی انقلاب نیز ایشان به عنوان سربازِ خستگیناپذیر به نظام مقدّس جمهوری اسلامی خدمت کردند. ایشان هر زمان برای تداوم انقلاب احساس وظیفه میکردند، در صحنه بوده و اگر مسئولیتی بر دوش ایشان قرار داده میشد، آن را میپذیرفتند. شهادت میدهم که گامهای این عزیز در تداوم انقلاب بوده و تا آخر ولایتمدار بود.
آیتالله عباس کعبی
ایشان همواره ارتباط ناگسستنی با روحانیت داشتند. مرحوم عسگراولادی فرد مورد اعتماد امام و رهبری بود. ایشان را حقیقتاً باید خادم بااخلاص محرومان و جزء پیشگامان انقلاب بدانیم که حق بزرگی به گردن ما دارند. ایشان از پیشگامان انقلاب از همان نهضت ۱۵ خرداد بودند و در کنار شهید مهدی عراقی و شهدای پاکباز فدائیان اسلام، هیئتهای مؤتلفه را در مسیر مرجعیت و روحانیت با اقتدا به امام خمینی، طراحی کردند. مرحوم عسگراولادی خط اصیل ارزشی و انقلابی را در مسیر امام و بعد از امام، در مسیر رهبری تا پایان عمرشان حفظ کردند و در راه انقلاب متحمل مخاطرات، هزینهها، سختیها و فداکاریهای زیادی شدند.
آیتالله محمدعلی جاودان
مرحوم عسگراولادی یک عمر به پاکدامنی گذرانده بود. وقتی جوان بود، یادم هست در مسجد امینالدوله، با رفقای خودشان هیئتهای مؤتلفه را درست کرده بودند و شبها که درِ مسجد بسته میشد، مینشستند مشورت میکردند که چه کار کنند. اینها مقدمهٔ انقلاب بودند. خدا رحمتشان کند. همهچیز را درست کرده بود. رفتار درستش، اعتقادات درستش را تصحیح کرده بود.
حجتالاسلام محسنی اژهای
آقای عسگراولادی همیشه با قاطعیت برخورد میکرد و در آن مدتی که در هیئت منصفه بودند، حضورشان بسیار سازنده بود. از اینکه جامعه از وجود امثال آقای عسگراولادی بیبهره میشود، واقعاً ثلمهای ایجاد میشود و رفتن این افراد، خود نوعی سازندگی دارد و میتواند رویشی برای دیگران باشد.
حجتالاسلام سیّدحسن خمینی
به نظر من مرحوم آقای عسگراولادی از معدود کسانی است که هم جهاد به مال کرد، هم جهاد به نَفس کرد و هم جهاد به آبرو و این سومی به مراتب سختتر است. این جهاد به آبرو، یکی از درس های بزرگ آقای عسگراولادی است و فکر میکنم این یکی از درسهایی است که ایشان خیلی خوب در مکتب امام(س) یاد گرفت.
خیلیها حرفهای امام(س) را نقل به مضمون میکنند. من در طول این مدت دو، سه نفر را دیدم که نقلهای بسیار دقیق داشتند و دارند. یکی از آنها مرحوم آقای عسگراولادی بود؛ نقلهای بسیار دقیق و با عنایت و توجه بود. واقعاً شخصیت ایشان یک شخصیت ارزشمند بود.
هم خودم و هم دوستانم در مؤسسهٔ نشر آثار، انگار که یکی از نزدیکان خودمان را از دست داده باشیم. واقعاً ثُلمهای به مجموعه وارد شده است و یکی از نزدیکترین دوستان خود و از اعضای مؤثر دفتر امام(س) را از دست دادهایم.
حجتالاسلام ناطق نوری
هم ایشان و هم خانمشان در دوران مبارزه، سهم زیادی داشتند. مرحوم آقای عسگراولادی به گونهای عمل و زندگی کرد که سخت هم هست. یک کسی هم بنا باشد متّقی و متدیّن باشد و هم مسئولیتهای مختلف را اعم از اجرایی و غیر اجرایی به دوش بگیرد و هم در چهارچوب اعتقاداتش باشد، از چهارچوب هم بیرون نزند و در عین حال مورد احترام و علاقهٔ همهٔ جریانها هم باشد؛ این هنر مرحوم عسگراولادی است. هنر یک شخصیت جامع متعهّد این است که چهارچوب و اصولش را گم نمیکند و آنچه که تکلیفش هست، امر به معروف و نهی از منکر است، از سطح حکومت تا پایین، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب انجام میدهد. هم در چهارچوب حرکت میکند و هم آن چنان هنرمندانه این کار را انجام میدهد که همه به نیکی و سنگینی از او یاد میکنند و اگر هم نقد میکند، همه میفهمند که نقد دلسوزانه، منصفانه و مؤدبانه است. گاهی هم خیلی جدی و تند میگفت، اما در چهارچوب حرف میزد؛ خیلی سنگین و متین. در آن هتک، بیاحترامی، بیادبی و بیاخلاقی نبود. حفظ مواضع بود و در عین حال هم، راه سنگین و رنگینی را طی کرده بود.
حقیقتاً انصاف آقای عسگراولادی خیلی بالا و واقعاً منصف بود. ضمن اینکه متواضع هم بود. ابعاد مختلف تعبّد ایشان و همهچیز به قیمت آبرو گذاشتن که خدا حفظ میکند. وقتی انسان برای خدا آبرو میگذارد، آبرو را هم حفظ میکند و نمیگذارد برود، ولی در تعبّد، اخلاق، تواضع، جامعیت و ادب در عین حال خوشفکر و حافظهٔ بسیار عالی؛ حافظهٔ ایشان در این سن و سال و با این مشکلات، حافظهٔ کمنظیری بود. ایشان ضمناً صدر شرحش هم خیلی بالا بود. یکی از چیزهایی که باعث میشد من خیلی برای ایشان احترام قائل شوم، غیر از پیشکسوتبودن و سابقهٔ مبارزات و خدماتشان و بزرگتربودنشان که همیشه برایم محترم بوده و هست، غیر از اینها آنچه که باعث میشد من واقعاً برای ایشان جایگاه ویژهای قائل باشم، شرح صدر ایشان بود. به تعبیر آقای پرورش، سینهچاک بود و تحمل افراد با نگاهها و دیدهای مختلف را داشت؛ تنگنظر نبود. بسط ید و سخاوت داشت؛ هم در رسیدن به مردم تنگنظر نبود و هم از نظر سیاسی. مهم این است که چهارچوب و اصول داشت و در چهارچوب خودش حرکت میکرد، اما آدم تنگنظری هم نبود و با هر کسی با هر تفکّر و گرایشی که مینشست، در عین حفظ چهارچوب خود، با احترام و سعهٔ صدر برخورد میکرد.
حجتالاسلام شجونی
آقای حاج حبیبالله عسگراولادی مرد میدان و لیدر مبارزه بود و حداقل ۱۳ سال در زندان آرامش خود را حفظ کرد. در آنجا هم استفادههای معنوی کرد، هم درس روحانیت خواند و حتی تفسیر یاد گرفت. ایشان هشتادویک سال سن داشت و همسن بنده بود، ولی خیلی در زندان مقاومت و ایستادگی کرد و شکنجه شد. ایشان عنصر بسیار مطلوبی بود. در سراسر ایران به محرومان، کمک بسیاری میکرد. نمایندهٔ امام در کمیتهٔ امداد بود. خوب یادم هست حتی در لبنان به فقرا و مستحقین خدمت میکرد. من جز خوبی، پاکی، طهارت و قداست از آقای عسگراولادی ندیدم.
حجتالاسلام سیّدرضا اکرمی
مرحوم حبیبالله عسگراولادی از سه منظر قابل معرفی است.
یکی اینکه در طول ۸۱ سالی که از عمرشان گذشته، خوشنام و خوشعقیده، خوشاخلاق و خوشرفتار بود. ما جز خوبی از این مرحوم چیز دیگری را سراغ نداریم. مطلب دوم، دوران فراز و نشیب زندگی ایشان است. ایشان متولد ۱۳۱۱ است و دورهٔ رضاخان را درک کرده است، دوران محمدرضا پهلوی را هم دیده و در نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران تنفس کرده است. در طول این سه دوره و این فراز و نشیبها، صراط مستقیم را طی کرده و کسی به یاد ندارد که بگوید مثلاً ایشان زمان رضا خان یک جور بوده و زمان محمدرضا پهلوی یک جور دیگر و یا زمان قبل از انقلاب طور دیگری رفتار کرده است. بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی هم از روز اول یار و کنار امام(س) بوده است که این نشاندهندهٔ فکر روشن و فهم روشن و عمل و اخلاق روشن آن مرحوم بوده است که این نکته بسیار حائز اهمیت است.
نکتهٔ سوم اینکه ایشان دائماً تلاش میکرد همهٔ کسانی که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و قانون اساسی و رهبریت حضرت آیتالله خامنهای را قبول دارند را گرد هم بیاورد و به یکدیگر نزدیک کند و بگوید اختلافاتتان را به حداقل برسانید.
همواره میگفت در برابر دنیای پُرتلاطم و پُرفشار غرب، شما مقاوم و مطمئن باشید. با نامهنگاریها، نشستهای حضوری و پیغامدادن، سعی میکرد نیت خیر خودش را در مصالحه و زندگی مسالمتآمیز اعلام کند.
حجتالاسلام سیّدمحمود دعایی
عسگراولادی از پیشکسوتان مبارزه در زمان انقلاب و از قدیمیترین یاران امام(ره) بود. ایشان از پیشکسوتان در امر دفاع از امام و انتقام از مخالفان ایشان بود و در زندانهای سخت و مخوف، دوران گذراندند و سختیهای بسیاری را متحمّل شدند. مهمترین ویژگیای که از مرحوم عسگراولادی در عرصهٔ سیاسی میتوان گفت، این است که ایشان هیچگاه دچار تلون و تفاوت در انتخاب راه نشد و همان مبنا و اصولی را که از ابتدا قبول کرده بود، تا پایان راه ادامه داد و ایستادگی کرد. بسیارند کسانی که دگرگونی داشتند، اما من به آقای عسگراولادی و امثال ایشان بهخاطر این ثابتقدمی، احترام میگذارم. مرحوم عسگراولادی به امام و انقلاب و اصل و مبنایی که پذیرفته بودند، تا آخر عمر پایبند ماند. امیدوارم خداوند ما را قدردان چنین افرادی که سهم زیادی در پیروزی انقلاب و تحکیم آن داشتند، قرار دهد.
حجتالاسلام سیّدمهدی طباطبایی
برای من بسیار روشن است که نه تنها ایشان، بلکه همه صلحا مثل شهید عراقی روحشان هم اکنون مددکار ما زنده هاست. قطعاً فوت مرحوم عسگراولادی رخنه در اسلام، انقلاب و انقلابیون هست. «لایَسُدُّها شیء» هم هست. اما آنچه که بیشتر مهم است این است، شما که آشنایی و شناخت بیشتری از ایشان دارید، روش ایشان را بیشتر و بهتر ادامه بدهید، انشاءالله بهتر از گذشته و بهعنوان این که کسری ایشان هم جبران شود، با قدرت بیشتری ادامه میدهید.
حجتالاسلام سیّدعلیاکبر حسینی
اگر میخواستم فردی را به عنوان نمونهٔ پروردهشده در دامان امیرالمؤمنین(ع) معرفی کنم، حضرت آقای عسگراولادی را معرفی میکردم. از آن افرادی بودند که دیدارش، شما را به یاد خدا میانداخت. رفتارش و عمل او، شما را به آخرت ترغیب میکرد. گفتارش، به دانش و معرفت شما میفزود. کسانی که با ایشان آشنا هستند و آشنا بودند و زندگی، روش و منش ایشان را دیدهاند، شهادت میدهند که حبّ دنیا در دل او نبود و هر چه بود محبّت، خدمت و اطاعت از ولایت بود. تا جایی که ما از رفتار ایشان مشاهده کردیم و در معاشرت با ایشان جز این ندیدیم و چنین انسانهایی بسیار نادرند که در طول عمر ثابتاقدم و در مسیر ولایت امیرالمؤمنین(ع) مطیع و ثابت باشند.
حجتالاسلام مصباحیمقدم
مرحوم عسگراولادی از انقلابیون با سابقه است و از کسانی بود که همیشه در خدمت امام و انقلاب اسلامی قرار داشت. مرحوم عسگراولادی رابطهٔ تنگاتنگ و نزدیکی با جامعهٔ روحانیت مبارز، به خصوص حضرت آیتالله مهدوی کنی داشت.
مرحوم عسگراولادی یک سیاستمدار بصیر و همراه با امام خمینی(ره) بود و بدون هیچگونه مناقشهای از رهبر معظم انقلاب تبعیت میکرد. همانطور که مرحوم آیتالله مهدوی کنی اشارات امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب را دنبال میکردند و به عمل دستورات آنها بسنده نمیکردند، مرحوم عسگراولادی هم چنین خصوصیتی داشتند.
خدمات ایشان در کمیتهٔ امداد امام خمینی به عنوان نمایندهٔ حضرت امام و بعد از رحلت امام بزرگوارمان، به عنوان نمایندهٔ رهبر معظم انقلاب در کمیتهٔ امداد، بسیار چشمگیر بود و حکایت از این میکرد که خودش را وقف محرومان و مستضعفان کرده است.
حجتالاسلام مجید انصاری
آقای عسگراولادی خصوصیاتی داشت که موجب میشد از احترام ویژهای میان جریانات مختلف سیاسی و نیروهای اصیل انقلاب برخوردار باشد.
اولین ویژگی، سابقهٔ طولانی و همراهی وفادارانهٔ ایشان با نهضت اسلامی، انقلاب اسلامی و شخص حضرت امام بود.
ایشان در روزهای غُربت امام، فداکارانه در خدمت ایشان بود و بیشائبه، بدون هیچگونه غرضی غیر از رضای خدا، اسلامخواهی و آزادیخواهی، در خدمت نهضت قرار گرفت و مراتب تدیّن، تقوا و اخلاص ایشان به گونهای بود که مورد اعتماد و وثوق امام و نمایندهٔ ایشان در بازار تهران برای اخذ وجوهات و سایر مسائل بود. بنابراین مسئلهٔ اول در شخصیت آقای عسگراولادی، بینش سیاسی درست ایشان در پیوستن به نهضت امام و وفاداری به آن تا آخرین روز عمر بود.
نکتهٔ دوم، پایداری ایشان در سیزده سال حبس و فشار سنگین رژیم شاه و ساواک بود.
نکتهٔ سوم، پایبندی شدید ایشان به ضوابط شرعی و احکام قرآن کریم بود. ایشان در زندان هم در مقابل جریانات انحرافی، التقاطی و گرایشات غیر مذهبی، بر همان صراط مستقیم نهضت و امام حرکت میکرد. ایشان بعد از پیروزی انقلاب در عرصههای مختلف از وزارت تا وکالت مجلس، بر همین عهد استوار بودند. علاقهمندی ایشان به اقشار محروم و مستضعف جامعه، خدمتگزاریشان به این قشر که عمدهٔ عمر سیاسی ایشان بعد از انقلاب را در خدمت به همین قشر در کمیتهٔ امداد امام خمینی گذراندند، خصوصیت بارز دیگر مرحوم عسگراولادی بود.
ایشان به لحاظ طیفبندیهای سیاسی جزء اصولگرایان و عضو حزب مؤتلفهٔ اسلامی بودند. اما همواره از یک تعادل سیاسی و انصاف سیاسی برخوردار بودند. و همواره در رفتار و موضعگیری، اخلاقمحور و اخلاقمدار بودند.
حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی
تکلیف داریم نسبت به خدمات و تلاشها و سوابق ارزشمند مرحوم آقای عسگراولادی قدرشناسی کنیم، یعنی اینکه سپاسگذار خدمت و خوبی و صفا و پاکی و مجاهده و مبارزه و خوشنفسی و مردمیبودن و با خدابودن و ولاییبودن ایشان باشیم و از این ویژگیها قدرشناسی میکنیم. زندگی مرحوم آقای عسگراولادی پُربار و پُربرکت و افتخارآمیز و با عزّت و با کرامت و رحلت ایشان واقعا ثُلمه بود. ایشان فوقالعاده خلیق بود و نسبت به همه، لطف و محبت داشتند.
حجتالاسلام رسول منتجبنیا
شخصیت افراد را از چند طریق میتوان ارزیابی کرد.
یکی، میزان اعتقاد و ایمان انسانها و اخلاص آنها در کار است. دوم، صفات و ویژگیهای اخلاقی مانند مردمداری و نوع دوستی و ترحّم نسبت به مستمندان و افراد نیازمند. سوم، سابقه و پیشینهٔ انقلابی و اسلامی و سابقهٔ خدمت به مردم و کشور. و چهارم نیز، رفتار فعلی افراد و خدماتی که در قبل و بعد از آن به جامعه عرضه کردند. مرحوم حبیبالله عسگراولادی از معدود انسانهایی بودند که هم ایمان و تقوای مناسبی داشتند و هم معتقد و مؤمن به اسلام و تشیع بودند و به انقلاب و امام و آرمانهای امام اعتقاد راسخ و جازم داشتند و هم از نظر خلقیات و مردمداری، در سطح بالایی بودند تا جایی که امام بزرگوار، ایشان را به دلیل روحیهٔ مردمداری، به عنوان نمایندهٔ خود در کمیتهٔ امداد انتخاب کردند. سابقهٔ انقلابی و ریشهای که ایشان در تاریخ انقلاب داشت، به قبل از آغاز انقلاب منتهی میشود. کسی که در دوران آیتالله کاشانی و حرکتهای سیاسی قبل از حضرت امام خمینی نقش و حضور داشتهاند و از لحظهٔ آغاز نهضت حضرت امام(ره) در خدمت ایشان و در اوج انقلاب، در زندانها و سیاهچالها و… بوده. مرحوم عسگراولادی از شخصتهای مبارز و انقلابی و متدیّن و مورد اعتماد بودند.
حجتالاسلام حیدر مصلحی
مرحوم عسگراولادی شخصیتی بود که از اوان جوانی، تاریخ زندگیاش را که مرور میکنیم، می بینیم ویژگی خاص ایشان این است که در موقعیتهای مختلف که قرار میگیرد و در مقاطع مختلف، تکلیف را خیلی زیبا تشخیص میدهد و دقیقاً متناسب با آن حرکت میکند. اینکه در مقطع خاص بفهمی باید چه وظیفهای را انجام بدهی، پای آن وظیفه بایستی مرارتها، اذیتها، شکنجهها و آزارها را هم تحمل کنی و بایستی، نکتهٔ مهمی است.
ویژگی دیگر ایشان این بود که در مورد انقلاب اسلامی احساسی وارد نشد، بلکه بر اساس شناخت عمیقی که از اسلام داشت، وارد شد.
ایشان آنچه را که تشخیص میداد و عمل میکرد، بر اساس شناخت عمیق از اسلام بود. اسلام را به خوبی مطالعه کرده و ابعاد مختلف آن را شناخته بود و بر همان اساس هم حرکت میکرد، که تبعیت از ولایت امام از جملهٔ آن است. اساساً از ابتدای حرکتش ولایتمداری و شناخت امامت و ولایت در این مسیر که در واقع مسیر صراط مستقیم است، از ویژگیهای ناب و خاص ایشان بود و در این مسیر به خوبی جلو رفت. مقام معظم رهبری بهخاطر سوابق ارزشمند ایشان، عنایت خاص و ویژهای به ایشان داشتند. مرحوم آقای عسگراولادی در موقعیتهای مختلف راه را گم نمیکرد و اصرار بر این داشت که حرمت شخصیتی چون حضرت آقا را باید بهخوبی حفظ کرد.
حجتالاسلام محمد خرسند
آقای عسگراولادی تربیتشدهٔ روحانیت بود و بهرههایی هم که ادب اسلامی داشت، اینها همه بهرههایی بود که از علما، روحانیت و مراجع و بهویژه حضرت امام(ره) برده بود. گرچه ایشان ملبّس به لباس روحانیّت نبود، ولی تمام آداب یک روحانی وارسته را در زندگی داشت و رعایت میکرد. خود ایشان بارها تأکید میکرد که امام، بارها به ما توصیه میکردند که هر وقت دچار بحران میشوید و در مشکلات گیر میافتید، به قم بروید و خدمت مراجع برسید، عرض حال کنید و نصایح آنها را عمل بکنید. لذا معمولاً ایشان به مناسبتهای مختلف به قم میرفتند و یا در استانها و سفرهایی که میرفتند و با تواضع کامل خدمت علما میرسیدند. با وجود اینکه آن مرحوم هم دروس حوزوی را خوانده بودند و هم بر امر تفسیر قرآن متخصص بودند و کار کرده بودند، اما نسبت به علمای بلاد با تواضع کامل برخورد میکردند.
آقای عسگراولادی اسلامیت نظام را باور داشت و میدانست اسلامیت نظام، یعنی اتکای نظام به ولایت فقیه و مرجعیت و به حوزههای علمیه. اعتقاد آن مرحوم به روحانیت، یک اعتقاد راسخ و واقعاً اعتقادی بود و این موضوع، منباب احترام به جایگاهی که امروز علما در جمهوری اسلامی دارند، نبود. واقعاً مرحوم عسگراولادی از صمیم قلب و از عمق باورش نسبت به روحانیت اظهار علاقه میکردند.
حجتالاسلام سیّدمحمود نبویان
ایشان زحمات بسیار زیادی را برای انقلاب و نظام کشیدهاند، خدمتهای بسیار زیادی را چه در قبل از انقلاب و چه در بعد از انقلاب انجام دادهاند. ایشان بهعنوان یک الگوی کامل در تبعیت از مراجع و خصوصاً حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری، میتوانند معرفی شوند تا دیگر افراد جامعه از ایشان این درس بزرگ را فراگیرند.
حجتالاسلام مهدی طائب
آقای عسگراولادی سن و سالش بالاتر از مقام معظم رهبری بود و پیر دیر انقلاب حساب میشد، اما نسبت به آقا کُرنشی داشت. قضایا را فهمیده بود و میدانست.
خدایش رحمت کند. در این زمینهها هم کم نگذاشت. به هر تقدیر به آنچه که درک میکرد، عمل میکرد. ممکن است ما در بعضی از امور، درک ایشان را نمیپسندیدیم، ولی واقعاً به وظیفهاش عمل میکرد. آنچه را که تشخیص میداد، عمل میکرد. در اینکه انسان به وظیفهاش عمل کند، امثال ایشان الگو هستند.
مسئولان کشور
علی لاریجانی
من فکر میکنم در یک کلمه، مرحوم عسگراولادی یک پشتوانهٔ مستحکم انقلاب بود و در خلاء ایشان، انسان احساس میکند پشتوانهاش در حوزهٔ سیاست ضعیف است. این را هم بهخاطر تعارف نمیگویم نوع قوام فکری و سلوک سیاسی ایشان این خصوصیات را ایجاد کرد که ایشان، این شأن را پیدا کرد که بشود بهش اتّکا کرد؛ اینطور ساختهشدن افراد هم به سادگی نیست، یک تاریخ میخواهد. برای فاصلهٔ زمانی طولانی که مبارزات، ایشان را یک شخصیت بارزی ساخت -اگر بگوییم تراز رجل سیاسی در جمهوری اسلامی باید آقای عسگراولادی باشد، پایینتر از این تراز جمهوری اسلامی نیست- این شخصیت تراز یک رجل سیاسی جمهوری اسلامی است و چند تا ویژگی در ایشان بود که همه را تحت تأثیر قرار میداد.
یک خصوصیتش این بود که واقعاً آدم مسلکی بود. اهل این نبود که ظهور بدهد، ولی در ذات خودش این خصوصیت مسلکیبودن کاملاً مشهود بود. تبعیت از مقام ولایت فقیه یک وجهش این است که در فراز و فرودهای مختلف، ظاهر میشود؛ این فکر در ایشان زنده بود.
نکتهٔ دیگر، اخلاص ایشان بود. خیلی آدم مخلصی بود.
نکتهٔ دیگر سماحت و صبر و متانت ایشان بود. سینهٔ بازی داشت و خیلی مسائل را در خودش هضم میکرد و از روی دردمندی سخن میگفت. نگاهش خیلی نگاه نافذ و دردمندانهای بود و شجاعت لازم را هم در مسائل داشت. گاهی در جلسات اگر نفر عقب هم بود، حرف خودش را صریح میزد و این صراحت هم برای خیلی مواقع ضروری است. مجموعهٔ خصال و افکار ایشان خیلی شخصیت جذابی از آقای عسگراولادی ایجاد کرده بود.
محمود احمدینژاد
نام مؤتلفه تداعیکنندهٔ نام انقلاب است و شخصیتی همچون آقای عسگراولادی به عنوان خلاصهٔ تاریخ انقلاب و بسیاری از پیشتازان پیگیری و فداکاری در راه آرمانهای نهضت امام خمینی(ره) به مجموعهٔ مؤتلفه تعلق دارد.
اسحاق جهانگیری
عسگراولادی یکی از ستونهای جریانهای سیاسی کشور بود و جای او واقعاً خالی است. حاج حبیبالله عسگراولادی انسان وارستهای بود. در انقلاب اسلامی نقش مهمی داشت و بعد از پیروزی انقلاب در مسئولیتهای مختلف، خدمات زیادی را به نظام جمهوری اسلامی عرضه کرد. او یکی از ستونهای جریانهای سیاسی کشور بود. او، رقیب را به رسمیت میشناخت و با رقیب گفتوگو میکرد و به دنبال فضایی آرام در عرصهٔ سیاسی بود.
محمد رضا عارف
آقای عسگراولادی شخصیتی شناختهشده از قبل از انقلاب اسلامی تا به آخر عمرشان بودهاند. من ایشان را به عنوان شخصیتی دلسوز برای انقلاب میدانم و ویژگی بارز ایشان این بود که در اختلافات سیاسی میان جریانها، همواره نقش ریشسفیدی و وساطت داشتهاند. معمولاً آقای عسگراولادی به دنبال تفاهم و همدلی دوستان در سلیقههای مختلف سیاسی بود. آقای عسگراولادی علیرغم سن بالا، در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام شرکت میکرد و نظرات کارشناسی داشتند و در مورد مسئلهای در مجمع اگر مطلبی داشتند، از قبل آماده کرده و نظرات خود را ارائه میدادند. در طول تاریخ بعد از انقلاب با ایشان در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام همواره در کنار هم کار کرده بودیم و ایشان حضوری مؤثر داشتند.
غلامعلی حداد عادل
مرحوم عسگراولادی، شخصیتی با اخلاق و از خود گذشته برای انقلاب و مقام معظم رهبری بود. ایشان انسانی با اخلاص و با اخلاق بود. مرحوم عسگراولادی عاشق امام(ره) و رهبری و از کسانی بود که تمام زندگی خود را وقف انقلاب، امام و رهبری کرده بودند و همواره برای دفاع از انقلاب پیشتاز بود. در زندگی شخصی، همواره به دنبال کمک به مردم بود و دوران خدمت او در کمیتهٔ امداد امام خمینی(ره) به درستی این مطلب را نشان میدهد. زندگی و منش مرحوم عسگراولادی الگویی برای همهٔ ما محسوب میشود.
سیّدمحمد حسینی
همهٔ کسانی که استاد حبیبالله عسگراولادی را از نزدیک میشناختند، به سابقهٔ درخشان مبارزاتی ایشان در دورهٔ ستمشاهی، آن هم از دورهٔ نوجوانی که اولین بار در ۱۵ سالگی دستگیر و زندانی شد، واقف بودند. و با اذعان به پیشتازی او در نهضت ۱۵ خرداد در رکاب امام خمینی(ره) و تحمل بالغ بر ۱۳ سال زندان تردیدی در اخلاص، انصاف و خیرخواهی او نداشتند. موافقان و مخالفان سیاسی، عسگر اولادی را فردی منصف میدانند، همان خصلت ارزندهای که به تعبیر پروین اعتصامی، کمیاب و نادر است: «رحمت و انصاف چرا کیمیاست». این سیاستمدار دینمدار، همواره تکلیف شرعی را مدّ نظر داشت؛ چه در آغاز راه و مبارزه با طاغوت و چه پس از سالها حشر و نشر با مردان سیاست و اقتصاد و مشاهدهٔ معاملات و بازیهای سیاسی، تغییری در مسلک و مرام و رویهٔ او صورت نگرفت.
با وجود پیشکسوتی و پیشگامی، هرگز دچار توهم خودبزرگبینی و کیش شخصیت نشد و در برابر فرمان بلکه اشاره و حتی تمایل ولی فقیه همانند جوانان جان بر کف بسیجی، روحیهٔ تعبد و تواضع خود را حفظ کرد و هیچگاه نگرش و بینش خود را بر نظر رهبری مقدم نداشت. توصیهٔ همیشگی این دلداده و شیدای ولایت، تنظیم حرکت با آهنگ رهبری نظام بود.
استاد عسگراولادی همواره صیانت از مبانی اسلام، مصالح نظام و منافع مردم را اصل میدانست و با وجود اینکه از آغاز مبارزه تفکر تشکیلاتی و حزبی داشت، هرگز برای نیل به قدرت نگاه ابزاری به تشکیلات نداشت. تمسک به دیگر ابزارها را نیز برای دستیابی خود و همفکرانش به مناسب، جایز نمیدانست.
روحیهٔ خیرخواهی وی نسبت به همگان و حتی رقبای سیاسی قابل توجه است.
از دیگر ویژگیهای بارز مرحوم عسگراولادی خدمت بیوقفه به مردم بهویژه محرومان بود. مدال پُرافتخار پایهگذاری و نمایندگی امام و رهبری در کمیتهٔ امام از روز نخست، بر گردن ایشان آویخته شد. دغدغهٔ همیشگی او فراهمشدن امکانات اولیه و آبرومندانهٔ زندگی، برای همگان بود و این اهتمام به مرزهای جغرافیایی ایران عزیز محدود نشد، بلکه در کشورهای همسایه و اسلامی نیز شاهد تلاش گستردهٔ وی و همکارانش در کمیتهٔ امداد بود.
استاد عسگراولادی با تمام وجود باور داشت که کسب رضای الهی در خدمت صادقانه به محرومان جامعه است و حرف دلش این بود: «بیمزد بود و منّت هر خدمتی که کردم» و قطعاً به دعای خیر محرومان مأجور عندالله خواهد بود و نام و یادش به نیکی در خاطرهها خواهد ماند.
تسلّط و اشراف ایشان به قرآن و مبانی اسلام ناب، به گونهای بود که در جلسات تمامعیار سیاسی هم پس از تلاوت آیاتی از کلامالله مجید، بلافاصله به شرح و تفسیر آیات قرائتشده، میپرداخت بدون اینکه از قبل بداند چه آیاتی تلاوت میشود.
سردار سیّدمحمد حجازی
مرحوم عسگراولادی کسی بود که به معنای صحیح کلمه در مکتب اسلام تربیت شده است. ایشان مرد بسیار بزرگ، متواضع، متدیّن، انقلابی و همهٔ وجودش برای اسلام و در تراز تربیت اسلامی بود. من فکر میکنم اگر بخواهیم کسی را که در مکتب اسلام به معنای صحیح کلمه تربیت شده است مثال بزنیم، این فرد مرحوم عسگراولادی است.