روزه در قرآن ۳

روزه در قرآن ۳

تفسیر موضوعی

کنترل جاذبه‌ها در ماه رمضان

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».
بحث‌هایی که در رابطه با روزه و اثر روزه در ساخته‌شدن انسان و اثر روزه در خدایی‌شدن انسان و اثر روزه در جبران نقیصه‌های دیگر حرکت انسان است، در خدمت بعضی از آیات قرار گرفتیم. در این برنامه از خدا کمک می‌خواهیم که ما را به یک جمع‌بندی‌ای در رابطه با شناختن موضعِ روزه در خط مشی و استراتژی حرکت انسان از خود به خدا، هدایت کند.
شاید یکی از تعبیر‌ها در ذهن انسان قابل قبول باشد که فروع دین (نماز، روزه، حج، خمس، زکات، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر و تولّی و تبرّی) هر کدام این‌ها، خط استراتژیکی است که در حرکت انسان از خود به خدا، مجموعهٔ استراتژی را شکل می‌دهد. و به تعبیری در بین این خطوط، نماز، روزه، حج و دریافت‌های مالی (خمس و زکات) آثاری دارد. و همچنین در رابطه با جامعه، امر به معروف و نهی از منکر، هر کدام آثاری دارند و تولّی و تبرّی -در رابطه با موضع‌گیری انسان و محبت خدایی، یا دشمنی با دشمنان خدا- هر کدام آثاری دارند که مجموعهٔ این آثار، می‌تواند انسان را از خودش بیگانه و خدایی‌اش کند. نقش روزه در این مجموعه و آثار روزه در بررسی‌هایی که در خدمت آیات قرآن بودیم، این‌چنین می‌شود خلاصه کرد که: روزه، انسان را به عادت ثانوی -عادت دیگری غیر از جاذبه‌های مادی و دافعه‌های مادی- آگاهانه وادار می‌کند. مثلاً وقتی انسان نیت روزه می‌کند، جاذبهٔ طعام، جاذبهٔ مشروبات، جاذبهٔ شهوات، جاذبهٔ یک‌یک آن چیز‌هایی که از نظر مادّی و طبع، انسان را به خودش جذب می‌کند، انسان جاذبهٔ آن‌ها را آگاهانه خنثی می‌کند. طعمِ غذا که ما را جذب می‌کند، باید جاذبه‌اش را خنثی کنیم. زلال‌بودن آب و غلتیدن یخ در درون آب که انسان را برای نوشیدن جذب می‌کند، این جاذبه را باید خنثی کند. امیال و هوس‌هایی که انسان را جذب می‌کند و در روزه [از آن] محدود شدیم، انسان باید این جاذبه را خنثی کند.

شخصیت‌سازی؛ نتیجه کنترل جاذبه‌ها

پس تلاش انسان در خنثی‌سازی جاذبه‌ها و تلاش انسان در بی‌اثر‌کردن دافعه‌ها، یعنی به انسان شخصیت مافوق طبعی -شخصیت مافوق طبع- می‌دهد. لذا بیش‌تر جنگ‌های اسلامی، در اواسط ماه رمضان، یا اواخر ماه رمضان، یا بعد از ماه رمضان تعبیه و ترسیم شده است، زیرا بسیاری از مشتهیّات نفسانی، بسیاری از جاذبه‌ها در ماه رمضان کنترل شده است. مثلاً: جنگ بدر در ۱۷ماه رمضان -که روز بدر [نام‌گذاری شده است]- آغاز می‌شود. به یک عده انسان بی‌امکان، به یک عده انسان گرسنه، به یک عده انسان برهنه، به یک عده انسان پیاده، حتی به یک عده انسان پابرهنه و بی‌سلاح، قدرتی می‌دهد که این‌ها می‌توانند به یک نیروی ۱۰۰۰ نفرهٔ مجهّز [پیروز شوند]. (خودشان ۳۱۳ نفر با این ویژگی‌ها هستند. از مجموعه‌شان شاید یک‌دهم مرکبِ سواری دارند، یک‌پنجم شاید در مجموع شمشیر و نیزه و سپر دارند، درصدی از این‌ها حَربه‌شان برای جنگیدن، چوب است؛ چوبی که از بیابان کَندند و در اختیار دارند. حتی این‌ها، نه‌تنها پوشش‌های جنگی ندارند، بلکه تعدادی از آن‌ها برهنه هستند. این‌ها از نظر حرکت در این جنگ که باید روی خار مغیلان در آن‌جا بروند و بجنگند، نه‌تنها پاپوشی ندارند که از خار مغیلان این‌ها را حفظ کند، ولی پابرهنه هستند). اما این‌ها با ۱۷روز روزه، ۱۶روز روزه، تا روز ۱۷ این‌ها طوری از خود‌ بی‌‌خود هستند، طوری خدایی شدند که علایق این‌ها از پشت سرشان قطع شده است و برآورد تطمیع دشمن هم در مقابل -که این‌ها را تطمیع می‌کنند- آن‌ها هم بی‌اثر هستند، زیرا روزه این‌ها را ساخته است. پس اینکه خداوند می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ» روزه بر شما حَتم شده است، اگر روزهٔ حتمی را توجه کنید، شما ساخته می‌شوید «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». ساخته‌شدن شما به این است که از زمین خودتان بکَنید، از جاذبه‌های زمین خودتان را بکَنید از آنچه از حق، شما را دفع می‌کند، از آن خودتان را بیمه کنید. راه بیمه‌کردن این است که شما آگاهانه و ارادی، جلو‌ی رویتان غذاست -طعم‌اش، مزّه‌اش حواس شما را اشغال کرده است- شما آگاهانه نمی‌خورید، پس شما اراده‌ای پیدا می‌کنید، می‌توانید آگاهانه آنچه در خانه و کاشانه از نظر استراحت و آسایش و نوشیدنی هست، آگاهانه و ارادی این را ترک کنید و از خود دور کنید. یکی از آثار روزه -هم واجب و هم مستحبّه- است و سفارش شده: در روزه روشی داشته باشید که شما طعم گرسنگی را بچشید، طعم تشنگی را بچشید، شما طعم لذائذ و طعم ترک لذائذ را بچشید! اگر این سفارشی که شده است، توجه کنیم و روزه‌های مستحبه را هم در همان وقت‌هایی که سفارش شده است، مراعات بکنیم یقیناً ما موجودی می‌شویم که اراده‌مان از ما شخصیت دیگری می‌سازد. و روزه، اُمیدی است که خداوند در اثر روزه به ما عنایت می‌کند؛ «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».

روزه؛ تقویت اراده

قسمت دیگر از بحث‌هایمان در گذشته، این است که شما در هر جا ناقص هستید، باز بیایید با روزه جبران کنید! شما اگر در حج نمی‌توانید خودتان را مطابق برنامه‌های آن‌جا تطبیق کنید، بدانید نقص دارید، با تقویت اراده‌تان در روزه‌داری، نقص‌تان را جبران می‌کنید. اگر دستِ شما در فرمان خودتان نیست، اشخاص را با دست‌تان می‌آزارید، اگر زبان‌تان در فرمان‌تان نیست و با زبان‌تان اشخاص را می‌آزارید، اگر قدرت‌تان در اختیار شما نیست، با قدرت‌تان مردم را می‌آزارید، اگر هر لغزشی، هریک از اندام‌های شما دارد، یکی از جبران‌های واجب یا مستحبِ آن، این است که شما با روزه ضعف خودتان را جبران کنید؛ از کوچک‌ترین لغزش‌تان تا بزرگ‌ترین لغزش‌تان. در برنامهٔ گذشته در کنار آیات قرار گرفتیم که وقتی انسانی، بی‌گناه انسان دیگر را می‌کُشد، در یک شرایط واجب است که او شصت روز، روزهٔ واجب بگیرد، چرا؟ چون این دستش، قدرتش، در ارادهٔ انسانیت و ایمانش نبوده. بی‌ارادگی و ضعف اراده‌اش و ضعف ایمانش، سبب این شده است که این قدرتش را به‌کار برده است و حق نبود که او را بکُشد. لذا شصت روز روزه پشت سر هم در موارد معیّنی واجب است که انسان بگیرد تا بتواند [جبران کند]. شاید آیاتش را اگر یادداشت نفرمودید، آیاتش را در پایان برنامه عرض کنم که در چه زمینه‌هایی برای جبران‌های مختلفی، از جبران حق تا جبران قتل نَفس (این‌قدر فاصله) روزه است. حتی برای کسانی که امکان ندارند و نمی‌توانند دیه بپردازند، نمی‌توانند کارشان را در حج و کارشان را در روزه جبران مادی کنند. مثلاً اگر کسی یک روز، روزهٔ عمدی خورد -عمدی روزه‌اش را افطار کرد- بدون اینکه هیچ‌ [عذری] داشته باشد، ۶۰ مسکین را باید اطعام کند. اگر نداشت، چندتا بَرده را باید آزاد کند. امکان نداشت، ۶۰ روز روزه بگیرد؛ یک روز روزه‌، جریمه‌اش ۶۰ روز است. همان‌طور که ۶۰ مسکین را طعام بدهد، ارزش این‌ها را کنار هم بگذارید ۶۰ مسکین را طعام‌دادن نمی‌تواند کفارهٔ عمد، کسی نمی‌تواند اگر یک روز روزه خورد، ۶۰ وعدهٔ غذا را به یک خانواده بدهد و بگوید که این کفارهٔ من است! کفارهٔ عمد، باید برود ۶۰ مسکین پیدا کند، جریمه‌اش است؛ ۶۰ گرسنه را یک وعدهٔ غذا سیر کند. اگر نتوانست، باید ۶۰ روز روزه بگیرد، یعنی هر یک روز اطعامِ مسکین، در مقابل یک روز، روزه‌گرفتن است. این به‌خاطر این است که توان انسان بالا برود، ساخته شود، ضعف اراده‌اش تبدیل به قوت اراده شود الی آخر.

روزه؛ آگاهی بر محرومیت‌ها

باز در جمع‌بندی، این را توجه داشته باشیم که تمام خواسته‌ها و جاذبه‌هایی که انسان در زندگی دارد، تمام آن خواسته‌ها را محرومینی هم دارند که امکان ندارند؛ در روزه ما باید این را متوجه باشیم. باید متوجه شویم که غذا نخوردن معنایش چیست. باید متوجه شویم که در سرزمین‌هایی که آب خوراکی نیست، مردم چه می‌کشند. باید متوجه شویم آن‌ها که امکان ازدواج ندارند، آن‌ها چه می‌کشند. باید یک‌یک، آن چیز‌هایی که منع شده است در مدت روزه، یک‌یک آن‌ها را وقتی بررسی کنیم یک طرف، یک روی سکه آگاهی بر محرومیت‌هاست. گر‌چه روی اول سکه، تقویت اراده است. روی دیگر سکه، آگاهی بر محرومیت‌هاست که محرومیت‌ها چگونه است. و اگر روزه بر انسان طوری بگذرد که انسان طعم گرسنگی را نچشد که در برنامه‌ها عرض شد، سحر آنقدر جاسازی کند که در دمِ افطار که می‌شود، تازه مثل اینکه از غذا خارج شده است، آنقدر جاسازی می‌کند. یا طوری از نوشیدنی‌ها استفاده کند که تا غروب می‌گوید: من اصلاً تشنه‌ام نشد! اگر که انسان طعم گرسنگی، طعم تشنگی، طعم محرومیت را متوجه شد که از روزه نچشیده است، باید روز‌های بعدی توجه کند تا این طعم گرسنگی را، طعم تشنگی را، طعم محرومیت را بچشد؛ این دو روی سکه هر دوش خودسازی است.

روزه ظاهری، روزه واقعی

خودسازی بالاتر از این را برای بندگان صالح خدا، ائمهٔ معصومین(صلوات الله و سلامه علیکم اجمعین) ترسیم فرمودند که روزهٔ هر یک از اندام‌های ما، غیر از مبطلات رسمی که معین شده است، مبطلات واقعی هم است که باید از آن مبطلات واقعی، پرهیز کنیم. مثلاً زبان ما، باید از غیبت، از تهمت، از بهتان، از دروغ، از مردم‌آزاری، این‌ها باید امساک کند. اگر امساک نکند، گر‌چه روزهٔ ظاهری و فیزیکی گرفته است اما روزهٔ واقعی که مکانیزم وجود او را تغییر بدهد، آن روزه را نگرفته است. زیرا او دهانش را از خوردن نگه داشته است، اما از خوردن گوشت برادرش، از خوردن گوشت برادر یا خواهرش، خود‌داری نکرده است. زیرا خوردن انسان، یک وقت خوردن گوشت گوسفند، یا گاو، یا مرغ است ولی در فرهنگ قرآن فرموده است: «أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا» شما که غیبت می‌کنید «لَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضً» برخی از شما در پشت ‌سر برخی دیگرتان حرف نزنید، عیب او را نگویید اگر گفت، «أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا» آیا هیچ‌کدام از شما‌ها دوست دارید که گوشت مُردار برادرتان را بخورید؟ «فَکَرِهْتُمُوهُ» شما این مطلب را ناپسند دارید، چطور شما پشتِ سر برادر، یا خواهری، عیب او را می‌گویید؛ عیب مخفی او را می‌گویید؟! عیب علنی کسی را گفتن غمی نیست، به‌خصوص اگر خودش اصراری بر مخفی‌کردن نداشته باشد. «غیبت»، آنچه انسان عیب برادر ایمانی، یا عیب خواهر ایمانی را که آن عیب را سعی دارد مخفی کند، یا مخفی انجام بدهد، آن عیب را بیاید علنی می‌کند، آن غیبت است. در تعریف غیبت شاید برادران و خواهران شاید زحمت کشده باشند نسبت به غیبت [تعریفی] داشته باشند، الان که من گوشت گوسفند را باید امساک کنم، اگر گوشت برادر ایمانی را امساک نکنم، خُب این همان خوردن ظاهری را امساک کردم، خوردن واقعی را که قرآن حتی اَکل، اَکل لَحم می‌داند، تعبیر نمی‌کند که به شباهت مَیت، نه‌خیر! «أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا». خُب این بُعد آموزش و این بُعد ساختن انسان، بُعد دیگری است که انسان را از دروغ‌گفتن، از کُفر‌دادن، از غیبت‌کردن، از بهتان‌زدن، از آزار، زبان انسان را، چشم انسان را از دیدن مناظر شهوت‌انگیز، از دیدن مسائلی که از آنچه نهی شده است. و وقتی بندهٔ صالح خدا رشدشان مطلوب است که اندام‌هایشان را از آنچه خدا حرام کرده است، باز می‌دارند؛ با آنکه همهٔ آن‌ها روزه را فیزیکی باطل می‌کنند. اما مکانیزم روزه را دروغ از بین می‌برد، مکانیزم روزه را تهمت از بین می‌برد، مکانیزم روزه را غیبت از بین می‌برد، مکانیزم روزه را مردم‌آزاری از بین می‌برد.

ابعاد روزه

دستوراتی که در این زمینه آمده است که روزهٔ واقعی آن است که اضافه بر منهیات مشخص ظاهری، از منهیات اخلاقی‌مان هم انسان بتواند پرهیز کند. اگر ما با همین سه بُعد:
بُعد اول: قدرت امساک به خودمان می‌دهیم که جاذبه‌های مادی رنگا‌رنگ زندگی، خنثی شود.
بُعد دوم: به وسیلهٔ این امساک‌ها، ما محرومیت‌ها را در جامعه متوجه می‌شویم. توجه می‌کنیم به اینکه محرومیت‌ها را باید رفع کنیم. برای اینکه این بُعد را توجه کنیم، به آن دعایی که هر روزه باید بخوانیم یک اشاره‌ای لازم است که اشاره می‌کنیم.
بُعد سوم: اگر می‌خواهیم روزه‌مان روزه باشد، ما برای سالم‌بودن روزه‌مان تمام منهیات فقهی و اخلاقی را مراعات کنیم.
(سه بُعد بیش‌تر نمی‌شود برای اجسام و اجرام تعریف کرد). اما بُعد چهارم: بُعد معنوی سه بعد دیگر روزه است و روزه[گرفتن] با انگیزهٔ قربهً إلی الله. اصلاً این خودسازی به جهت عشق به خودسازی نیست. این آگاهی از محرومیت‌ها، به جهت عشق به محرومین نیست. این پرهیز از محرّمات شرعی و اخلاقی، برای این نیست که من می‌خواهم زاهد شوم، بلکه همهٔ این‌ها به‌خاطر این است که من می‌خواهم به خدا نزدیک شوم. اگر این مراعات شود، خواهی‌نخواهی انسان منیّتش سر بُریده خواهد شد. قدرتی پیدا می‌کند، اراده‌ای پیدا می‌کند که هر وقت جهاد پیش آمد، می‌تواند از همه‌چیز ببرد. هر وقت هجرت پیش آمد، می‌توانند از همه‌چیز ببرد. هر وقت امر به معروف اقتضا کرد، می‌تواند از همه‌چیز ببرد. هر وقت نهی از منکر اقتضا کرد، می‌تواند از همه‌چیز ببرد. هر وقت تولّی اقتضا کرد، می‌تواند از همه‌چیز ببرد. هر وقت تبرّی اقتضا کرد، می‌تواند از همه‌چیز ببرد. برای اینکه این‌ها را یک کمی در جمع‌بندی به ذهن‌مان نزدیک‌تر کنیم، احتیاج به یک بیان دارد که تقدیم می‌کنم.
در ادعیه
عرض کردم که ما از نظر این ابعاد روزه، دعا‌های روزانه داریم، دعاهای شبانه داریم، دعاهایی به عنوان مناجات داریم، در ماه رمضان دعاهایی حاوی زیارت‌نامه‌ها داریم. اگر ملاحظه بفرمایید چیزی حدود ۱۰۰ صفحه -با کم و زیادش- در متن و در حاشیه، راجع‌به دعا از روز اول ماه رمضان تا شب عید فطر تا دعای وداع ماه رمضان و شروع شب عید فطر داریم؛ اگر ملاحظه کنید، این ابعاد در آن دعاها کاملاً محرز است. مثلاً این دعایی که هر روزه داریم «یَا عَلِىُّ یَا عَظِیمُ، یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ، أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِیمُ الَّذِى لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ…». این دعا را زمینه کنید، با دعای دیگر «اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ»، همین‌طور «اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ». یک ترجمهٔ کوتاهی در مفاتیح‌های ترجمه‌دار موجود است. کسی که روزه می‌گیرد، نقص‌های بدنی را متوجه می‌شود، متوجه می‌شود مریض‌ها چه می‌کشند. کسی که روزه می‌گیرد، متوجه می‌شود کسانی که غریب هستند در جایی چه به آن‌ها می‌گذرد. چون وقتی غریب از داخل شهر عبور می‌کند، غذا می‌بیند، آب می‌بیند، استراحت‌ها می‌بیند، لذّت‌ها را می‌بیند؛ غریب، از هیچ‌چیز لذّت نمی‌برد، «اللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ». وقتی انسان از صبح تا شب در محرومیت‌های اختیاری قرار دارد، متوجه می‌شود اگر در دست دشمن اسیر بود، اگر الان در زندان دشمن بود چه به سرش می‌آمد؛ «اللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ». وقتی در روز، گرسنگی به او فشار می‌آورد، معنای «اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ» [را متوجه می‌شود]؛ خدایا! همهٔ گرسنگان را سیر کن! همهٔ این‌ها را بیایید ردیف کنیم در دعاهایی که در روز می‌خوانیم، اگر توجه نکنیم، شاید این دعاها لقلقهٔ زبان بیایید و تبدیل به سنّت می‌شود. اما اگر به این توجه داشته باشیم که هریک از این ابعاد چهارگانه (یعنی سه بُعد مادی و یک بُعد معنوی که روزه دارد) اگر همهٔ این ابعاد را توجه کنیم و بعد، در خدمت تعلیمات ائمه(ع) در دعاهای روزانه، دعاهای شبانه و مناجات‌ها قرار بگیریم، متوجه می‌شویم که اگر ما این دعاها را توجه نکنیم، اصلاً تمام آن زحمات‌مان ناقص است.

اُنس با قرآن در ماه رمضان

یک مطلب دیگر که بر ماه رمضان اِشراف دارد و سفارش‌های فراوان شده است، اُنس با قرآن در ماه رمضان است. یک بار قانون اساسی مکتب توحید -یعنی قرآن- را دوره کنیم. هر روز یک جز‌ء دارد و بسیار روی این مسئله تأکید شده است. اگر واقعاً توانستید این کار را بکنید، خوش به حالتان، اگر نتوانستید واقعاً این را تصمیم بگیرید در برنامهٔ سال آینده‌‌تان، حتماً هر روز از شبانه‌روز، یک سوره را بخوانید و در چند آیه، تصمیم بگیرید ان‌شاءالله که دقت بکنید بهرهٔ تازه‌ای، بهرهٔ نوبَر و روزی را از آن چند آیه [بردارید]. اگر کوشش کنید که زبان قرآن را اگر نمی‌دانید بدانید، یک سرمایه‌ای برای شماست؛ اگر در این راه کوشش‌هایی کردید، سعی کنید آن را کامل کنید که قرآن را می‌خوانید، پیام خدا را متوجه شوید. اگر هم پیام خدا را به صورت کامل، در یک جزئی که می‌خوانید متوجه نمی‌شوید، اما سعی کنید چند آیهٔ آن را متوجه شوید… که پیامِ خدا، هر روزه است، کهنه نیست؛ مربوط به هزاروچهارصد سال پیش [نیست] «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ…» ما پیوسته این قرآن را نازل می‌کنیم که در آن شفا و رحمت است.

خودسازی در روزه

اینکه عرض کردم یک مقدار باز کنم، چند فرع دینی را که اگر آن چند فرع دینی در ذهن‌تان کامل باز شود، متوجه می‌شوید روزه چطور شما را متّقی می‌کند، چطور شما را در حرز نگه می‌دارد. مسلّم است که ما فروع دین‌مان، از این حداقل ده، یازده‌تا شکل می‌گیرد. یکی از آن‌ها نماز است. از نماز و خمس و زکات بگذریم و خودِ روزه می‌شود، چهار تا. بقیه حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولّی، شش‌تا (یا به تعبیری هفت‌تا). این هفت‌تا، اگر انسان، خودساخته نباشد، نمی‌تواند وظایفش را در این باره انجام دهد. مثلاً شما وقتی که فرهنگ حج را می‌خوانید (هر کدام اگر توفیق پیدا نکردید، ان‌شاءالله موفق شوید به‌زودی). فرهنگ حج، به عنوان مناسک را وقتی ملاحظه می‌کنید، تعدادی از چیز‌ها برای شما ممنوع است. ممنوع است که شما عطر استعمال کنید، ممنوع است که شما از بوی تعفّن، بینی‌تان را بگیرید؛ دو چیز مقابل هم که هر دو، شما را از متن خداجویان جدا می‌کند. اگر شما عطر استعمال کنید، از عمدهٔ محرومان که به حج می‌آیند، شما را جدا می‌کند. چون عمدهٔ محرومان که در حج هستند، نه‌تنها عطری ندارند که استعمال کنند، بلکه زندگی‌شان متعفّن است. به عکس اگر شما بینی‌تان را بگیرید، وقتی می‌بینید در مسیر یک کسی سرخ‌پوست، یک کسی زردپوست، یک کسی دیگر سیاه‌پوست در کنارتان راه می‌رود، بدنش بوی غیر مطبوعش را می‌دهد، یا لباسش بوی غیر مطبوع می‌دهد، یا محیطی که نشسته در مسیر شماست. (به‌خصوص در رَمی جمرات که می‌روید روی سنگ نشسته است دوتا از این‌ها همین‌طور واقعاً حتی بعضی وقت‌ها شرایط زندگی و بساط آن‌ها طوری است که برخی از آدم‌هایی که ساخته نشده باشند، وقتی نگاه کنند، حالت‌شان تغییر می‌کند). اگر شما بینی‌تان را بگیرید از بوی بدن انسانی که در کنارتان دارد برای زدن شیطان می‌رود، یا برای طواف می‌رود، یا برای سعی دارد می‌رود همین‌قدر که [بینی‌تان را گرفتید] جُرم است؛ این جُرم، مجازات دارد. وقتی که شما در زیر آفتاب، در شرایط مشخصی دارید می‌روید، مرد باید سرِ خودش را نپوشاند، سرش باید باز باشد. زن در مسیری که با اِحرام باید برود، چهره‌اش باید باز باشد؛ پوشیدن چهرهٔ زن، حج را باطل می‌کند. زن چهره‌اش باید باز باشد، مرد هم مأمور است که نگاه نکند. چیز‌هایی که در این فرهنگ به عنوان مناسک است در یک فرصتی اگر هم نرفتید حالا قبل از آن هم شما یک مطالعه‌ای بکنید. حتی شما صابون معطر اگر به بدن‌تان بزنید، جُرم است؛ حق ندارید صابون معطر به بدن‌تان بزنید. حق ندارید در آینه نگاه کنید، یعنی باید جوری باشد که همه امکان دارند. حق ندارید پوشش‌تان -دو قطعه پوششی که دارید- دوخته باشد، حق ندارید چیز مرصعی باشد، حق ندارید دکمه به آن بزنید، چیزی که همه می‌توانند. یعنی انسان را از همهٔ شاید زرق‌و‌برقی که در زندگی با تجربیاتش به‌دست آورده است، برمی‌گرداند به روز اول که از حیوانات یک قدم آمد بالاتر. چه زمانی از حیوانات یک قدم آمد بالاتر؟ آن زمان که بدنش را پوشاند؛ با ساده‌ترین لباس. انسان را می‌خواهد در آن ساده‌ترین لباس، ساده‌ترین رفتار، ساده‌ترین تجمّلاتی که بشر به آن رسیده است، در آن ساده‌ترین، برگردد. شما شاید تا آن‌جا نروید، فکر نکنید که واقعاً اگر انسان خود ساخته نباشد، اگر خودسازی نکرده باشد، حج هم برایش مشکل است. نقل می‌کردند شوخی‌مآبی بود (ولی چه‌بسا باشند اشخاص کم‌معرفتی که این‌طور عمل کنند) در حالت اِحرام وقتی که آفتاب به شدت می‌تابید، یک چیزی روی سرش گذاشت، گفت: «خراب‌شده مثل جهنّم می‌مونه!» هم باید جریمه بدهد، هم خانهٔ خدا را خراب‌شده گفت و هم گفت مثل جهنم می‌ماند. واقعاً امتحان‌‌های عجیب و غریبی برای اشخاصی که نتوانستند خودشان را بسازند، حتی در حج وجود دارد. اما از حج که به ترتیب جلو بیاییم، خودسازی که روزه به انسان می‌دهد، بیش‌تر خودش را نشان می‌دهد. مثلاً وقتی شما می‌خواهید در مقابل یک قدرت -یک نظام طاغوتی- می‌خواهید امر به معروف کنید، اگر شما ساخته نشده باشید، خُب امر به معروف‌کردن با دستگیری، با زندان، با شکنجه، با تبعید، با اعدام همراه است. اگر شما بخواهید نهی از منکر بکنید، یا اگر شما بخواهید تولّی داشته باشید، بندگان خدا را دوست داشته باشید، مسلّماً همهٔ این چیز‌ها همراه شماست. مثلاً فرض کنید در سال ۱۳۲۹ جایی که متدیّنین اعلام می‌کنند: هر کس طرفدار این است که مرحوم آیت‌الله کاشانی باید از تبعید برگردد، باید بیاید در میدان ارگ از ساعت فلان، تا ساعت فلان آن‌جا بایستاد. محبت این بندهٔ صالح خدا (تولّی) شما اقتضا می‌کند آن‌جا بروید؛ رفتن به آن‌جا، کتک‌خوردن، زندان‌رفتن، و امثال این‌‌ها [را دارد]. یا در سال ۱۳۴۳ وقتی حضرت امام را تبعید می‌کنند، از آن سال به بعد، بسیاری جلسات به‌خاطر تولّی، برای اشخاص بسیار خطرناک بود. اگر اشخاص خودساخته نباشند، متدیّنی می‌گوید: ولش کن! نماز و روزه را می‌خوانیم، این‌جا ما نمی‌توانیم بیایم. شهید اسلامی را خدا رحمت کند و آقای اکبر پوراستاد را خدا سلامتش بدارد! ما از شهادت آیت‌الله مصطفی [خمینی] تا انقلاب، عمدهٔ برنامه‌هایی که مؤتلفه قبل از تشکیل حزب جمهوری اسلامی در تهران داشت، این دو برادر سینه سپر می‌کردند، در جلوی مردم [حرکت می‌کردند]؛ واقعاً از هیچ‌چیز هراس نداشتند. یکی‌شان بهشت است و یکی دیگر از آن‌ها ان‌شاءالله خداوند تأیید‌شان می‌کند و عاقبتش را بخیر می‌کند. خُب، این‌ها برای تولّی، بیش‌تر از همه، پی همه‌چیز را به تن‌شان مالیده بودند، چرا؟ به‌خاطر اینکه این‌ها خودسازی‌شان، یک خودسازی بود که هیچ‌چیز برایشان اثر نداشت؛ به تعبیری خودسازی در روزه، [انسان را] رویین‌تن می‌کند، اما مهم‌تر، دفاعِ جبهه‌هاست. بدون اینکه انسان در روزه خودسازی کرده باشد، امکان ندارد اگر جبهه برود آبرویش نرود؛ امکان ندارد! مگر در خودِ جبهه، ساخته شود. وگرنه ساختن انسان برای جبهه، در روزه است. لذا این چیز‌ها را در جمع‌بندی به ذهن‌مان نزدیک کنیم برگردیم ببینیم که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ای کسانی که ایمان را برگزیدید! «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ» یعنی روزه، ضمن ایمان‌تان -که شما ایمان را برگزیدید- است. خیال هم نکنید روزه مخصوص اسلام، پیامبر گرامی اسلام(ص) از زمان نزول قرآن است «کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» اصلاً نمی‌شود که مؤمنی در زمانی، برای ساختن خودش تلاش داشته باشد و روزه نداشته باشد؛ «کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ». خُب اینکه «کُتِبَ عَلَیْکُمُ»، چرا «کُتِبَ عَلَیْکُمُ»؟ برای اینکه غیر از این، شما راهی برای ساختن خودتان ندارید. باید اختیاری، ارادی جاذبه‌های مادی نیازهامان را خنثی و بی‌اثر کنیم. باید ارادی دافعه‌های از حق را در محیط مادی، خنثی و بی‌اثر کنیم که شما را از حق دفع نکند. اگر این کا را کردید، امیدِ به تقوا داشته باشید و امید داشته باشید که شما سالم شدید. همین که از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است: «صُومُوا تَصِحُّوا» روزه بگیرید، تا سالم شوید. این «تَصِحُّوا» یک وقت تَصِحُّوا اَبدَانکُم، یک وقت تَصِحُّوا اَرواحَکُم، یک وقت تَصِحُّوا جَمَاعَاتکُم است؛ همهٔ این‌ها در آن «تَصِحُّوا» است. ای کسانی که ایمان را برگزیدید «صُومُوا تَصِحُّوا»! لذا بهترین عمل بهداشتی و سالم‌سازی جسم و روان انسان، کنترل انسان به وسیلهٔ روزه است.
به امید آن که پروردگار به همهٔ ما توفیق بدهد که بتوانیم از احکام نورانی اسلام، از اخلاق پایهٔ اسلامی، به بهترین صورتی، خودمان را مجهّز کنیم و به بهترین صورتی مصمّم به عمل شویم و به بهترین صورتی این روزگار را بگذرانیم و روزی که از این دنیا می‌رویم، گذرنامه‌مان را مولایمان امام زمان(عج) امضا کند.

نظرتان را بنویسید

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید

فهرست مطالب