صنعت نفت ملی

صنعت نفت ملی

خاطره

در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ به محمدرضای خائن در دانشگاه تهران تیراندازی شد. آثار شلیک گلوله با اینکه سطحی بود، اما بهانه‌ای شد تا رژیم همهٔ مبارزین مخالف خود را دستگیر کند. از جمله حضرت آیت‌الله کاشانی که پس از بازداشت به اراک، لرستان، سپس به کرمانشاه و از آنجا به لبنان تبعید شد. ایشان با اعلامیه‌ها و نوارها -که بعضی به صورت صفحه می‌آمد- نیروهای مذهبی را در حد یک فقیه برجسته اداره می‌کرد.
با آغاز دستگیری‌ها، دعوت‌های گوناگونی برای تظاهرات صورت می‌گرفت. آن روزها بنده با هیچ‌کس در مسائل سیاسی مرتبط نبودم و منفرد بودم، اما سعی می‌کردم تظاهرات‌هایی را که جنبهٔ دینی داشت، شرکت کنم. یادم هست برای اعتراض به تبعید آیت‌الله کاشانی در میدان ارک تهران جمع شدیم که با حمله به تظاهرکنندگان و ضرباتی که از نظر جسمی به آن‌ها وارد شد، این تظاهرات به نتیجه نرسید، اما من در این بین با بعضی از عزیزان مبارز آشنا شدم.
رفته‌رفته جریان فدائیان اسلا‌م اوج می‌گرفت و جلسات هفتگی آن شب‌های شنبه به صورت خصوصی برگزار می‌شد. بعدها هم شاید گروه فعال‌‌تری به نام «مجمع مسلمانان مجاهد» شکل گرفت که بیش‌تر بیانیه‌های آیت‌الله کاشانی و بعضی از مراجع و علما را تکثیر می‌کرد. در همین سال‌ها نیز مظفر بقایی (به تعبیر آن روز، استاد دانشگاه) جمعیتی را با شعار «ما برای آزادی و راستی قیام کرده‌ایم»، پدید آورد و به فاصلهٔ یک سال، این تشکّل به «حزب زحمتکشان ملت ایران» تغییر نام داد.
آن موقع در قم حداقل ۵ مرجع بزرگ و در نجف ۶ مرجع بود، اما مرجعیت در ایران به جانب آیت‌الله العظمی بروجردی حرکت می‌کرد و ایشان هم مصلحت نمی‌دانستند که قبل از استحکام حوزهٔ علمیهٔ قم، با رژیم درگیری داشته باشند. فدائیان اسلام در بیت آیت‌الله بروجردی تحصن کرده بودند و از ایشان خواستند تا در کارهایی که دولت آن روز نسبت به مسلمانان به ویژه طرفداران آیت‌الله کاشانی و فدائیان اسلام داشتند، دخالت کنند؛ ایشان نپذیرفتند. همین امر باعث شد تا طلاب طرفدار فدائیان اسلام در مقابل دفتر ایشان به حالت اعتراضی جمع شوند.
نهضت ملّی‌شدن صنعت نفت یک نهضت اسلامی- ملّی بود. اسلامی‌بودن آن را آیت‌الله کاشانی و سیّد مجتبی نوّاب صفوی و تعدادی از چهره‌های دیگر -که بعضی نتوانستند تا آخر ثبات‌شان را حفظ کنند- رقم زدند. آن‌ها اساس حرکت مذهبی را مجدد پایه‌گذاری کردند و در این راه فداکاری زیادی کردند. مبارزات ملّی‌شدن صنعت نفت عمدتاً با اعلامیه‌های آیت‌الله کاشانی و تهدیدهای جدّی‌ای که رجال ملّی همچون دکتر مصدق، حسین مکی، دکتر مظفر بقایی و ابوالحسن حائری‌زاده نسبت به دولت داشتند، آغاز شد. و در دورهٔ ۱۴، ۱۵ مجلس، این چهره‌ها به عنوان چهره‌های ملّی همراه با چهره‌های مذهبی، حرکت اسلامی- ملّی را برای ملّی‌شدن صنعت نفت آغاز کردند.
دکتر مظفر بقایی گرایش‌های مذهبی داشت و بیش‌تر در کنار آیت‌الله کاشانی بود؛ من مقالات او را در روزنامهٔ شاهد می‌خواندم. مقالات دکتر حسین فاطمی هم در روزنامهٔ باختر امروز می‌خواندم؛ او گرایش‌های ملّی داشت و در کنار دکتر مصدق بود. علاوه‌بر آن‌ها، فدائیان اسلام و مجمع مسلمانان مجاهد هم در من تأثیرگذار بود، اما حزب‌های دیگر در من اثری نداشتند. دکتر بقایی مبارزات جدی و کم نظیری با دولت شاه داشت. حتی یک‌بار طی ۷ جلسهٔ علنی مجلس، دولت شاه را استیضاح کرد که ۱۵ روز طول کشید. ایشان معروفیتی پیدا کرد و او را به زندان بردند که انتخابات شروع شد. او در همان زندان، از ۲ حوزه نامزد نمایندگی مجلس شد؛ یکی تهران و دیگری کرمان. و در هر دوی آن هم رأی آورد. نوشته‌های دکتر بقایی و دکتر فاطمی در رابطه با ملّی‌شدن صنعت نفت، مطالب بسیار سحّاری بود. مثلاً رزم‌آرا دربارهٔ ملّی‌شدن نفت گفته بود: «ایرانی نمی‌تواند لولهنگ بسازد، چه برسد به اینکه صنعت نفت را ملّی کند!!» همین سبب شد که مردم، اقدام فدائیان اسلام را در اعدام رزم‌آرا به بالاترین قیمت بخرند، زیرا به مردم اهانت کرده بود. سرمقالهٔ باختر امروز به قلم دکتر فاطمی این بود: «برای دفاع از شرکت غاصب و غارتگر نفت، چرا به استعداد و هوش ایرانی لطمه می‌زنید؟» سرمقالهٔ دکتر بقایی در روزنامهٔ شاهد نیز این بود: «شما اگر ایرانی غیرتمندی نیستید، از حیثیت و غیرت ایرانی‌ها سوء‌استفاده نکنید!»
در آن زمان دکتر مصدق رئیس کمیسیون نفت بود. ۱۵ نفر از جبههٔ ملّی، طرح ملّی‌شدن صنعت نفت را امضا کردند؛ مانند دکتر مصدق، مرحوم آیت‌الله کاشانی، دکتر مظفر بقایی، حسین مکی، سیّدابوالحسن حائری‌زاده و عبدالقدیر آزاد… . آن طرح عنوانش این بود: استخراج، تصفیه و بهره‌برداری از منافع نفت در سراسر کشور ملّی اعلام شود. کارشکنی‌ها برای این طرح خصوصاً از سوی رزم‌آرا، بسیار زیاد بود تا اینکه عزیزان فدایی اسلام در رابطه با رزم‌آرا وظیفهٔ خودشان را انجام دادند. رزم‌آرا که در خاک و خون غلتید، همان روزها دکتر مصدق و اعضای جبههٔ ملّی که در این زمان هم هنوز بخش ملّی و مذهبی آن باهم فعالیت داشتند، زیر فشار و با حضور فدائیان اسلام، طی جلساتی در عصر غروب و فردای همان روز، یعنی ۲۹ اسفند ملّی‌شدن صنعت نفت را در مجلس تصویب کردند.
روز جمعه ۲۹ اسفند به اتفاق تعدادی از دوستان به سمت قم حرکت کردیم. حدود ساعت یک و نیم بعد از ظهر به قم رسیدیم. عرض ارادتی خدمت حضرت معصومه(س) کردیم و سپس به دیدار مرحوم آیت‌الله حاج سیّد محمدتقی خوانساری رفتیم. (ایشان و آیت‌الله صدر، در قم پشتوانهٔ اصلی حرکت اسلام‌خواهی و حرکت مذهبی بودند؛ همان‌طور که در تهران، آیت‌الله کاشانی و تعدادی از برجستگان از علما رهبر بودند). خدمتکار ایشان رفت و ورود ما را اطلاع داد و گفت: «آقا الآن با کسی ملاقات نمی‌کنند». گفتیم: «بگویید از تهران آمدند!» اجازهٔ ملاقات دادند و خدمت ایشان رسیدیم؛ تفقدی فرمودند. بعد، عرض کردیم: «مژده‌ای داریم و آن این است که کمیسیون نفت مجلس، ملّی‌شدن صنعت را تصویب کرده است و ما فکر کردیم تا خبر به شما برسد طول می‌کشد. لذا با عجله آمدیم خدمت‌تان تا این خبر را برسانیم». ایشان دعا فرمودند و گفتند: «کار بسیار بزرگی است! خیلی خوشحال شدم، شاید اگر فردا خبر به من می‌رسید این اثر را نداشت. امروز جلساتی داریم که می‌توانیم در این جلسات دربارهٔ این خبر مهم صحبت کنیم. ما امروز آش داشتیم، اگر آقایان آش میل دارند همین‌جا بیاورند و شماها میل کنید». توفیقی بود در خدمت‌شان آش خوردیم و ۲، ۳ مطلب و نوشته نیز داشتیم که خدمت‌شان دادیم که الآن یادم نیست چه بود و ایشان پس از مطالعه چند کلمه نصیحت فرمودند. البته این آخرین ملاقاتی بود که من توفیق داشتم خدمت ایشان برسم.

نظرتان را بنویسید

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید

فهرست مطالب