در حزب جمهوری اسلامی، جلسهٔ شورای مرکزی داشتیم. آیتالله خامنهای(حفظهالله) ترور شده و روی تخت بیمارستان بودند؛ امام پیامی برای ایشان فرستاده بودند. این پیام در پایان جلسه، قرائت شد:
جناب حجتالاسلام آقای حاج سیّدعلی خامنهای(دامت افاضاته)
… اکنون دشمنان انقلاب با سوءقصد به شما که از سلالۀ رسول اکرم(ص) و خاندان حسینبنعلی(ع) هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهۀ جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنۀ انقلاب میباشید، میزان تفکّر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند.
اینان با سوءقصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور، بلکه جهان جریحهدار نمودند. اینان آنقدر از بینش سیاسی بینصیبند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت، به این جنایات دست زدند و به کسی سوءقصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است.
… ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیهالله(ارواحنا فداه) افتخار میکنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی بهسر میبرند.
من به شما، خامنهای عزیز، تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی، به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامهٔ خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.
حالا دو، سه ساعت بیشتر به شهادت بهشتی نمانده، اما ما دور میزی که ایشان نشسته بود، جمع شده بودیم. ایشان فرمودند: «خوشا به حال خامنهای! این گواهیای که ولی فقیه راجعبه ایشان کرده است، نهتنها در دنیا برای ایشان افتخار است، بلکه برای ورودش به قیامت هم بسیار مهم است». و بعد گفت: «ای کاش چنین اتفاقی هم برای من بیفتد؛ ولی فقیه اینطور که از ایشان حمایت کردهاند، از من هم حمایت کند!»