وقتی امام راحل(ره) در سال ۱۳۴۲ نهضت را آغاز کردند، به هیئتهای دینی توصیه فرمودند: «شما وظیفه دارید که از سرنوشت محرومان غافل نشوید! یک دسته از شما به جای اینکه در صحن علنی فعالیتهای سیاسیتبلیغاتی انجام دهید، در جهت مخفی به محرومین مدد برسانید و در رفع محرومیّت کوشش کنید!» بعد توضیح فرمودند که این محرومین چند دستهاند: «یک دستهشان کسانی هستند که واقعاً مایحتاج زندگی را ندارند. یک دسته زندانیانیاند که خانوادههاشان کسی را ندارند. یک دسته کسانی هستند که مجروح شدند و خانوادههای آنها نانآوری ندارند. یک دسته فراریهاییاند که نمیتوانند به زندگیشان برسند. یک دسته شهید شدند و خانوادهشان سرپرستی ندارند». و برادرانی فعالیت مددرسانی را آغاز کردند و در سالهای گوناگون ادامه دادند؛ چه وقتی که هنوز امام در ایران بودند، چه وقتی که ایشان دستگیر شدند و به ترکیه و عراق تبعید شدند و چه وقتی که به پاریس رفتند. بر همین اساس کمیتهٔ امداد قبل از انقلاب، شکل گرفت و شمایلش ترسیم شد و امام هم در موقعیتهای حساس مددهایی میفرمودند.
وقتی بحمدالله انقلاب پیروز شد، امام ۵ نهاد را ظرف ۱ ماه تشکیل دادند؛ کمیتهٔ انقلاب، دادگاه انقلاب، بنیاد مستضعفان، سپاه پاسداران و کمیتهٔ امداد.
وقتی حضرت امام میخواستند کمیتهٔ امداد را -که آن روز چنین عنوانی نداشت- سامان دهند، حجتالاسلام و المسلمین کروبی، مرحوم حبیبالله شفیق و بنده را خواستند و فرمودند: «بروید مرکزیّتی برای خدمت به محرومین و تلاش برای زدودن محرومیّت تشکیل دهید!» و بعد ۲، ۳ کیسهنایلون پولخرد به ما دادند. شاید احساس کردند که ما تعجب کردیم، فرمودند: «نگران نباشید! دعا میکنم خدا برکت بدهد که گرفتار نشوید». غیر از این پولخردها که امام مرحمت فرمودند، آستان قدس رضوی، آستان حضرت عبدالعظیم و اتاق بازرگانی با سفارش ایشان حوالههایی تحویلمان دادند؛ عددش یادم نیست، مثلاً هر کدام ۵ یا ۱۰ میلیون تومان بود. و چند انبار مواد غذایی که مردم از سراسر کشور برای مرکز اقامت امام فرستاده بودند، در اختیار داشتیم. (البته کمیتههای انقلاب سراسر تهران، امدادگران و دادگاه انقلاب هم از آنها سهمیه داشتند، اما موجودی این انبارها، به اندازهٔ مصرف حدود ۳ ماه بود؛ خدا هم برکت میداد). مأموریت حفظ و توزیع آنها، بر عهدهٔ آقای نیّری و برادرش مرحوم سیّد مرتضی، حاج ابوالفضل حاجیحیدری و آقای امانی و تعدادی از برادرانشان و آقای قدیریان بود.
مکانی هم که اجازهٔ استفادهاش را برای کارهامان گرفتیم، ساختمانهای کلنگی قسمت جنوبی مجلس شورای سابق بود که مورد استفادهٔ بخشهای دیگر نبود. تعمیرات مختصری هم صورت گرفت و بدون عنوان مشخصی، مشغول فعالیت شدیم.
روزهای اول، آنقدر مشکلات جامعه بهخصوص محرومین و اعتصابکنندگان زیاد بود که مقابل ساختمان در صفهای طولانیای میایستادند تا احتیاجشان را بگویند. امام هم اجازه دادند که: «اگر لازم میدانید و تشخیص میدهید، به همهشان کمکهای نقدی بدهید و اگر تشخیص دادید، کالا بدهید و اگر لازم میدانید، از صندوقهای قرضالحسنه به صورت وام کمک کنید!» یادم هست که جیبهای آقای کروبی صندوق ما بود؛ از یک جیبش به فقرا و از جیب دیگرش به سادات و کسانی که باید از وجوهات استفاده کنند، پول میداد و رفتهرفته تمام جیبهایش محل پول شد و از آنها میپرداخت!
برای نامگذاری و انتخاب عنوان، ماها و تعدادی از علما خدمت امام حضور داشتیم. هر کس نامی را پیشنهاد میداد؛ یکی گفت: «بنیاد خیریّه»، یکی «صندوق تعاون». یادم نیست که چه کسی «کمیتهٔ امداد» را پیشنهاد کرد! امام فرمودند: «این درست است، چون خیریّه و صندوق تعاون فراوان بوده و هست، آن چیزی که نیست این است که این مجموعه، محروم را مدد کند و راه بیاندازد». و بعد، تفاوت خیریّه و امداد را اینطور فرمودند: «خیریّه چیزیست که فکر نان و درمان و لباس خانواده باشد. اما امداد هم این کارها را میکند و هم بازوی محروم را میگیرد؛ یک عصا به او میدهد و تا آنجا که لازم است احتیاط او را نگه میدارد. بعد که توانست روی پایش بایستد، عصا را از زیر بازویش برمیدارد. امداد باید مدد کند به راهافتادن! امداد، مدد به زندگی انسانیست. امداد، مدد به حیات است. امداد، مدد به زندگی شرافتمندانه است…». و این نهاد، نامش کمیتهٔ امداد شد.
کمیتهٔ امداد فقط در تهران فعالیتهایش را شروع کرد بود، اما امام فرمودند: «تنها به تهران اکتفا نکنید؛ به همهٔ استانها و شهرستانها بروید و مشکلات مردم را در اقصینقاط کشور بررسی کنید!» هر کداممان هر کجا رفته بودیم، گزارشی را خدمت امام تقدیم کردیم. بنده گزارشم این بود که در این نقاطی که ما رفتیم، بیشتر محرومان مثل دامهاشان زندگی میکنند و در بعضی از نقاط، از دامهای شهری هم زندگیشان پایینتر است. امام یک آهی کشیدند و فرمودند که: «اگر انقلاب نتواند این کمبودها را حل کند، انقلاب اسلامی نیست؛ به جهت کمکردن کمبودها بروید!»